۱۲ آذر ۱۳۸۸

اصطلاحات و کنایات در کتابادبیّات فارسی 2

سال دوم دبیرستان (عمومی ) هر گونه تصحیح و تکمیل مایه سپاسگذاری است . مدرسه¬ی شاهد فاطمیه ناحیه 2 ص 1 ، درس اوّل (الهی): دلنشین ک : تأثیر گذار ، روح افزا . مفتاح بودن ک : مایه¬ی گشایش بودن . مرهم بودن ک : مایه درمان و آرامش بودن . بلانشین ک : مصیبت دیده . پوشنده ک :مخفی کننده . عمر کاستن ک :پیر شدن . ص 2 ، ( همای رحمت ): ب 1 : سایه افکندن ک : حمایت کردن ، مورد لطف و رحمت قرار دادن . ب4 : در خانه¬ی کسی را زدن ک : گدایی کردن ، درخواست کردن . ب6 : عَلَم کردن ک :معروفیت بخشیدن ، شهرت دادن . ب7 : به سر بردن ک : به پایان رساندن ، کامل ردن . ب11: راه گرداندن ک : دور کردن . ب12 : دم زدن ک : سخن گفتن . ب13 : آشنا ک : معشوق . ص 4 ، (توضیحات ): سرمستی ک : سرخوشی ، نشاط . پیشامد ک : حادثه ، اتّفاق . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص7 ، درس دوم (ادبیات حماسی ) روی دادن ک : پیش آمدن . برجسته ک : برگزیده ، برتر . ص8 ، (رستم و اشکبوس): ب2 : نبرد جستن ک : جنگی و پر خاشجو بودن ، سربه گرد آوردن ک : نابود گشتن . ب3 : گرد رزم به اندر آمدن ک : رسیدن به حد نهایت جنگ . ب4 : برآویختن ک : گلاویز شدن . ب7 : روی پیچیدن ک : روی برگرداندن ، فرار کردن . ب9 : جام باده جفت بودن ک : اهل بزم و خوشگذرانی بودن . ب12 : رزم آزمای ک : جنگجو ؛ باز جای شدن ک : فرار کردن ، ناستادن . ب 13 : نان گران کردن ک : توقف کردن ، ایستاندن اسب . ب14 : خندان ک : با تمسخر (یکی از معانی با کنایه¬ای واژه ). ب 15 : ک: رستم ؛ کام دیدن ک: به آرزو رسیدن . ب 16 : پتگ ترگ بودن ک : عامل مرگ بودن . ب 18 : ک : نابکار . ب 21 : نبرده ک : جنگ جو . ب 23 : خندان شدن ک :مورد تمسخر قرار گرفتن . ب 26 : زمان سر آوردن ک : مردن ، فرا رسیدن مرگ . ب 27 : توان مایه ک : ارزشمند . ، کمان ره کردن ک : آماده¬ی تیر اندازی شدن ب 28 : به روی اندر آمدن ک : نقش زمین شدن . ب 30 : در کنار داشتن ک : در آغوش گرفتن . ب 32 : باریدن ک : فرود آمدن به شدّت و کثرت هر چیز . ب 36 : را به جنگ مالیدن ک : ابراز خشم کردن . ب 39 : بوسیدن ک : مماس شدن . ب 40 : بوسه دادن : ک :ابراز تقدیر و احترام و علاقه کردن( دست بوسی کنایه از ابراز احترام است ) ب 41 : احسنت و زه گفتن ک : تشویق کردن . ب 42 : ک : مردن ص 11 ، بیاموزیم : بیت حافظ : بر باد بودن ک : معدوم و ناپدید بودن ، فانی ودن . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 12 ، درس سوم ( حمله¬ی حیدری ): ب 1 :نظر گشودن ک : نگاه کردن ؛ کمر بستن ک : آماده شدن به انجام کاری . ب 2 : گرد برافشاندن ک :به سرعت حرکت کردن ، کاری بودن ک :در بلندا و نهایت کاری بودن . ب 4 : نفس راستین کردن ک : نفس عمیق کشیدن ، آماده شدن . ب 5 : خدا ک : حضرت محمد (ص). ب 6 : سر در گریبان فرو بردن خدا ک : حضرت محمد (ص).شرمنده شدن . ب 7 :شیر خدا ک : حضرت علی (ع ). ب 8 :مصطفی ؤ حضرت محمد (ص). ب 9 : ک : به سوی چیزی رفتن . ب 10 :در کاری را بستن ک : مانع انجام آن کار شدن ، کاری را انجام ندادن . ب 11 :رنگ باختن ک : ترسیدن . ب 12 :برگشته بخت ک :سیه روز . ب 13: علم کردن ک : بلند کردن ؛ شیر اله ک : حضرت علی (ع) . ب 14 :پا افشردن ک : اصرار کردن (گر چه در ان بیت معنای نزدیک کنایه هم مورد نظر است ). ب 14 : دندان به دندان خاییدن ک : ابراز خشم کردن . ب 15 :رخ نمودن چیزی ک : رو کردن ، رفتن ، ابراز وجود کردن . ب 16 :دیدن ک : تجربه کردن . ب 17 :بردمیدن ک : بلند شدن . ب 20 :غضنفر ک : حضرت علی (ع) ؛ وصّی نبی ک : حضرت علی (ع) . ب 21 :کار ساخته شدن ک : سرانجام یافتن ، به فرجام رساندن . ب 24 :به سر کوفتن ک : ابراز تاسف و ناراحتی کردن . ب 25 :رنگ پریدن ک : ترسیدن ؛ تپیدند ک : ترسیدن . ب 26 :از پای در آوردن ک : کشتن . ب 28 :در خاک غلطیدن ک : نقش زمین شدن ، مردن . ص 14 ، خود آزمایی 6 : ب 2 :دست یافتن ک :ظفر یافتن ، غالب شدن . ب 3 : خدو انداختن ک : توهین کردن . ب 5 : بی محل ک : نا بجا ، نا مناسب . ب 7 : تیغ زدن ک : جنگیدن ؛ بنده بودن ک : مطیع و فرمانبر بودن ( گرچه معنای ظاهری نیز مورد نظر است ). ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 16 ، درس چهارم ( بچّه های آسمان ): تاریخ ادبیّات : س 3 : بار چیزی را بدوش کشیدن ک : متقبل شدن زحمت آن کار . س4 : تنگ دستی ک : فقر و نداری . س 5 : دور از چشم ک : پنهانی . متن درس ، ص 16 : س 5 : به چشم خوردن ک : دیده شدن . ص 17 : س 2 : خشک شدن ک : بی حرکتی در کاری که انجام می شود ، جمودت در کار و عقاید ؛ در کاری فرو رفتن ک : انجام آن کار به افراط ( در کاری فرو بردن ک : وادار به انجام کاری کردن ) س12 : خواب بودن ک : غافل و بی خبر بودن . س16 : دل بخواهی ک : مورد علاقه و میل . س 17: جمع کردن حواس ک : دقیق شدن ، به دقّت عمل کردن . ص 18 : س 1 : به کاری افتادن ک : سرگرم انجام آن کار شدن . س2 : دل خواستن ک : علاقمند بودن . س 4 : بی امان ک : شدید ، سریع . ص 11 : س 13 : لبخد بر لب نشستن ک : خندیدن . س 18 :گرم کردن ک : آماده شدن . ص 20 : س 5 : حو شدن ک : مشغول شدن کامل به کاری ، توجّه کردن به کسی یا چیزی . س 9 : به پشت کسی زدن ک : متوجّه کردن . س 22: به راه افتادن ک : حرکت کردن . ص 21 : س 1:از نفس افتادن ک : خسته شدن . س9 :موج زدن ک : وجود و بروز چیزی به نهایت . س 16 :جان گرفتن ک : نیرو گرفتن . ص 22: س 4 :پشت سر گذاشتن ک : رد کردن ، جلو زدن . س 20 :پشت سری ها ک : عقب مانده ها . ص 23 : س 1 :نا کام ک : بی بهره ، محروم . س 5 :نیمه جان ک : بسیار بی رمق و ناتوان . س 9:تنگاتنگ ک : نزدیک و قریب ، قرب . س 11:شانه به شانه ک : کنار هم ، به موازات هم . س 14 :روی زمین پخش شدن ک : بر زمین افتادن . ص 24 : س 6:رنگ باختن ک : ترسیدن . س7 :خود نمایی کردن ک : اظهار وجود کردن ، جلوه گری کردن . س13:کف زدن ک : تشویق کردن. س14:دست کسی را فشردن ک : ابراز احترام و علاقه کردن . س17:از دست دادن ک : محروم شدن . س23 :سر به زیر داشتن ک : شرمنده بودن (معنای ظاهری نیز مورد نظر است ). س24:سر بالا آو.ردن(سر افراختن ) ک : بلند مرتبه بودن، به خود بالیدن (معنای ظاهری نیز مورد نظر است ) ص 25 : س13 :خشک شدن ک : مات و مبهوت شدن . س18 :سر به زیر انداختن ک : ابراز ناراحتی و تاسف کردن . س24 :آتش و لاشن ک : مجروح ، در هم بر هم ، تکّه و پاره شده . ص 26: س1:بی جان ک : نا توان ، بی رمق . س2:سر در گریبان ک : به فکر فرو رفتن . س6 و س13 :در واژه های : نور باران ، باران « باریدن » را به مفهوم کنایی کثرت در بر دارد . س12 : طواف کردن ک : اظهار بندگی و اخلاص کردن ، تقدیس کردن . س13 :بوسه باران کردن ک : نهایت تقدیر و احترام را ابراز کردن . آورده¬اند که ............، ص 27 : س5:چشم افتادن ک : دیدن ، دل سوختن ک : ناراحت و متاثر شدن بر کسی . س8 :بدست آوردن ک : فراهم آوردن ، کسب کردن . س12:خاستن به کاری ک : آماده انجام شدن ، آغاز کردن . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 29 ، درس پنجم ( ادبیّات داستانی معاصر ): س1 :روی آوردن ک : توبه کردن ، اقبال ، میل کردن . س11:سرگرم کردن ک : مشغول شدن . تاریخ ادبیّات ، ص 30 : س2:رهسپارشدن ک : رفتن ، عازم شدن س11 :به سر رسیدن ک : به پایان آمدن . س12:چهره در نقاب خاک کشیدن ک : مردن ، مدفون شدن . ص30: درس پنجم (کباب غاز ) س1 : هم قطار ک: همانندان ، همکاران ، هم ردیف . س2 : صحیح ک : درسته ، کامل . س3 : نوش جان کردن ک : بهره مند شدن ، کامروا شدن (خوردن نیز نوعی بهره گیری .) ص 31 : س2:در میان گذاشتن ک : مشورت کردن . س3:جلو کسی در آمدن ک :ابراز وجود کردن ، مهارت و لیاقت خود را نشان دادن ، س9:خط کشیدن ک: کنار گذاشتن ، محو کردن . س9:سماق مکیدن ک : کامیاب نشدن در کاری ،انتظار بیهوده کشیدن و سرانجام محروم ماندن . س12:پای کاری افتادن ک : فرصت انجام کاری پیش آمدن . س13:شکم را صابون زدن ک : به خود وعده خوش دادن که غالباً به حصول نمی پذیرد ، خود را آماده خوردن غذایی کردن مخصوصاً در مهمانی . س14:ساعت شماری کردن ک: انتظار کشیدن . س17:اوقات تلخ ک: غمگین ، عصبانی . س17:از سر بیرون کردن ک : فکر نکردن ، جدا کردن از سر و اندیشه . ص32 : س4:رو به راه شدن ک : به سامان رسیدن ، آماده شدن ، تدارک شدن . س9:آسمان جل ک : فقیر ، بی خانمان س9:بی دست و پا ک : عاجز ، نا توان . س11:غول بی شاخ و دم ک : سخت درشت اندام و بلند قد و دور از آداب ، س12:از سر کندن ک : رفع مزاحمت کردن . س13:هفت قرآن به میان آوردن ک : بلا به دور کردن . س14:گل به سر کسی زدن ک : گلپوش کردن ، بهره مند و کامروا کردن ، لذّت بخشیدن . س16:پا برهنه ک : ندار ، فقیر . س18:چشم بد دور ک : بلا به دور . س19:مادر مرده ک : ناراحت ، غم زده ، مصیبت دیده . س22:خورد رفتن ک : کهنه شدن ، رنگ و لعاب از دست دادن ، از بین رفتن . س23:کش رفتن 1 ص: دزدیدن . س25:خاک بر سر شدن ک : بیچاره شدن . ص33 : س5 :آبرو ریختن ک : رسوا کردن ، بی اعتبار شدن . س6 :دست نخورده ک : کامل ، استفاده نشده . س6 :سر به مهر ک : کامل ، استفاده نشده . س8 :برو برگرد نداشتن ک : حتمی بودن ، تردید نداشتن . س9 :دست و پا کردن ک : فراهم کردن . س11:کشف آمریکا ، شکستن گردن رستم ک : کار دشوار انجام دادن . س12 :از دست ساخته بودن ک : توانایی داشتن . س13 :چند مرده حلاج بودن ک : توانایی داشتن . س13 :از یزیر سنگ چیزی را پیدا کردن ک : یافتن چیزی به هر شکل ممکن و دشوار . س15 :سرخ و سیاه شدن ک : شرمنده شدن . س15 :بریده بریده ک : قطع شده . س17 :قید چیزی را زدن ک : منصرف شدن از آن . س19:خاک بر سر ریختن ک :چاره اندیشیدن . س23 :بچه قنداقی ک : کم فهم ، زود باور . س24:بچّه¬ی آرام ک : فهمیده ، آگاه . ص34 : س1 :پاپی شدن ک : اصرار ورزیدن . س1:حساب کسی را به دستش دادن ، ک : حق آن را ادا کردن ، مزد پرداختن . س9 :سوار کردن ک : نقشه کشیدن . س9 :دست زدن ک : استفاده کردن ، بهره مند شدن . س11:بی پا ک : ناقص . س12 :نشخوار کردن ک : مکرراً کاری را انجام دادن . س15 :سر دماغ آمدن ک : شاد شدن . س16 :گره گشودن ک : حل مشکل کردن . س17:به خرج دادن ک : بروز دادن ، صرف کردن ، نشان دادن . س19 :جان گرفتن ک : نیرو گرفتن . س19 :دستگیر شدن ک : متوجه شدن . س20 :مهار شتر را به جا بنی کشاندن ک :از تلاش کردن برای رسیدن به هدفی ، هدایت امر به سویی . ص35 : س1 :جویده ، جویده ک : مقطع . س1 :ندیده ، نشنیده ک : بدیع ، تازه . س5 :نو نوار شدن ک : سر و وضع مناسب یافتن . س7 :دست به دامان شدن ک : کمک خواستن ، متوسل شدن ، التماس کردن . س7 :در شکم جا نداشتن ک : سیر خوردن . س10 :دل از عزا در آوردن ک : به خواسته¬ای بطور کامل رسیدن (اینجا : خوردن غذای دلخواه ) س11 :وبال جان کسی شدن ک : مایه عذاب و ناراحتی او شدن . س14 :دهان باز ماندن ک : تعجب کردن . س14:گردن دراز ک : متجاوز از حد خود . س20 :خرامان رفتن ک : مبتکرانه و مغرور رفتن . س23 :دلربایی ک : زیبایی . س24 :خون سردی 1 ص : بی تفاوت ، بی توجه . ص37 : س1 :سر سوزن ک : مقدار بسیار کم . س2 :چانه گرم شدن ک : پر حرفی کردن . س2 :نوک کسی را چیدن ک : به او اجازه حرف زدن ندادن ، کسی را وادار به سکوت کردن س4 :بی چشم و رو ک : بی حیا ، بی شرم . س6 :بر منکر کسی یا چیزی لعنت فرستادن ک : تأید کردن . س11 :به آسمان رفتن چیزی ک : اوج گرفتن ، به حد اعلای خود رسیدن . س13 :کبادّه کاری را کشیدن ک : ادعای تبحّر در کاری داشتن . س15 :چین به صورت انداختن ک : مخالف شدن ، در غضب شدن . س17 :کاسه و کوزه یکی شدن کنایه از صمیمی شدن . س19 :یک صدا ک : همراه ، با هم ( یک صدا بودن : همرأی و هم عقیده بودن .) س22 :هم قطار ک : هم ردیف . س25 :حق کسی را کف دست او گذاشتن ک : مجازات یا تنبیه کردن کسی ، کسی را به کیفر مناسب رساندن . ص38 : س1 :شست خبر دار شدن اص : آگاه شدن از موضوع ، چیزی . س4 :دل تپیدن ک : دلهره داشتن ، ترسیدن . س 6:شش دانگ ک : کامل . س 6:مست کردن ک : از خود بی خود کردن . س 7:دامن از دست رفتن ک : بی اختیار شدن . س 7:سر توی حساب بودن ک : آگاه و واقف بودن . س 9:دم را خوش نخواندن ک : روش مناسب اختیار نکردن ، تشخیص درست واقعه را ندادن س 10:تا مزه مزه خوردن ک : سیر خوردن . س 10:سر از تن جدا کردن ک : کشتن . س 18:دو دل ک : مردّد . س 18:چشم بر چیزی یا کسی دوختن ک : کمال توجّه و اعتنابر کسی داشتن . س 21:زیر بغل کسی را گرفتن ک : به او کمک کردن . س 21: دست و پا کردن ک : فراهم کردن . س 24:به شکم کسی بستن ک : به خورد کسی دادن . س 22:خالی نبودن عریضه ک : حفظ ظاهر کردن . ص39: س 1:دماغ سوخته ک : شکست خوردن ، ناکام و افسرده شدن . س 3:دورو ک : متظاهر . س 9:در رفتن فنر ک : از دست دادن کنترل . س 10:به نیش کشیدن ک : بی ادبانه خوردن . س 11:روی کسی را زمین زدن ک : تقاضای کسی را رد کردن . س13 : قحطی زده ک : گرسنه . س 13:به جان چیزی یا کسی افتادن ک : به حساب آن رسیدن ، ستیزه کردن . س 13:یک چشم به هم زدن ک : فوراً . س 16:کلک چیزی را کندن ک : آن را محو کردن ، نابود کردن . س 16:قدم به عالم نهادن ک : متولد شدن . س 17:استخوان خور ک : حریص ، گدا صفت . س 20:ته بشقاب را لیسیدن : با دلگی غذا خوردن ، غذا را تا پایان با حرص خوردن . س 21:حسابی ک : کامل . س 23:کرکس صفت ک : حریص . س 25:آب به دهان خشک شدن ک : وحشت کردن ، تعجب کردن . ص40 : س 1:کار از دست کسی ساخته بودن ک : توانایی انجام کار داشتن . س 3:خدا بیامرز ک :از بین رفته . س 4:بوقلمون ک : بی ثبات . س 7:حساب کار را کردن ک : متوجّه شدن ، متوجه وضع و موقعیت خود شدن . س 7:سر سوزن ک : بسیار کم . س 7: از تک و تا انداختن ک : تغیر در رفتار دادن ، امکان تلاش را از کسی گرفتن . س 8:دل به دریا زدن ک : تصمیم گرفتن و در کاری بی پروا وارد شدن ، هر چه بادا باد . س 9:آب نکشیده ک : بسیار رکیک . س 11:گل انداختنه ک : خوش آب و رنگ ، روی سرخ شده از شرم . س 11:خانه خراب ک : بدبخت . س 11:تا حلقوم بلعیدن ک : سیر خوردن . س 12:دن و ایمان باختن ک :منکر تعهدات شدن ، اختیار خود را از کف دادن . س 20:چشم جایی را ندیدن ک : به نهایت درجه خشمگین شدن . س 21:شاخ در آوردن ک : متعجب شدن . س 21:نمک نشناس ک : نا سپاس ، حق ناشناس . ص41 : س 5:بی چشم و رو ک : بی حیایی ، بی شرمی . س 5:خم به ابرو نیاوردن ک : هیچ نوع اظهار کراهت و ملامت ننمودن . س 10:پشت دست داغ کردن ک : توبه کردن ، هرگز و دیگر بار کار را نکردن . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 43 :درس ششم (گیله مرد ) س 3:افسار گسیخته ک : بی نظم ، سر خود ، لاابالی . ص44: س 7:دل پر داشتن ک : ناراحت بودن ، کینه داشن . س 9:از چشم کسی دیدن یا دانستن ک : آن کس را مسئول و و مسبب وقوع کار یا حادثه شمردن . س 12:گوش بدهکار نبودن ک : بی توجه بودن ، بی اعتنا بودن . س 13:دست بردار نبودن ک : اصرار کردن ، باز ماندن . س 14:زخم زبان ک : دشنام دادن ، سخن تلخ گفتن درباره¬ی کسی . س 14:حساب پاک کردن ک : تسویه حساب کردن ، معامله به مثل کردن . (حساب کهنه پاک کردن ک : انتقام گذشته را گرفتن .) س 17:به این مفتی ک :به این آسانی ، به راحتی (مفت ک : هر آنچه بی زحمت و آسان بدست آید .) س 19:کار کسی را ساختن ک : تعرّض کردن ، گوشمالی کردن (اینجا : کشتن ). س 20:بند آمدن ک : قطع شدن ، پایان گرفتن . س 21:یک چشم به هم زدن ک : فرصت بسیار کم ، اندک زمان . ص45 : س7 :ساختن که کسی ک : ساز و کار بودن با او . س7 :یخ کردن ک : سرد شدن . س11 :مزه¬ی چیزی را چشیدن ک : تجربه کردن چیزی . س23 :چهار چشم شدن ک : با دقّت و کنجکاو بسیار در کسی یا چیزی نگریستن . س24 :به جیب زدن ک : دزدیدن ، به سرقت بردن . ص46 : س2 :به کلّه زدن ک : خطور کردن ، به ذهن آمدن (اینجا : دیوانه شدن ). س2 :پا افتادن ک : پیش آمدن ، فرصت فراهم شدن . س8 :خفه کردن ک : ساکت کردن . ص47 : س5 :دست و پای خود را جمع کردن ک : حواس جمع کردن ، بر دقّت خود افزودن . س10 :رو شاخ بودن ک : قطعی و حتمی بودن . س21 :پا رسیدن ک : وارد شدن . س22 :لخت کردن ک : غارت کردن ، شدن دزد همه¬ی اموال را به ستم . ص 49: س12 :علمدار شدن ک : رهبری کردن ، پیشرو شدن . س13 :درو کردن ک : کشتن یا از میان برداشتن دست جمعی . س14 : به درک فرستادن ک : کشتن . س15 :زبان داشتن به اندازه کف دس( زبان دراز بودن ) ک : گستاخ بودن ، خارج از حد ادب سخن گفتن . س15 :به داد رسیدن ک : یاری کردن ، به کمک کسی شتافتن . س16 :سر جای خود نشاندن ک : با سخن یا کاری حد و مرتبه کسی را به او نشان دادن تا تخطّی نکند . س20 :بر سر آمدن ک : حادث شدن ، پیش آمن ، به انتها رسیدن . ص 50 : س3 :لال شدن ک : سکوت کردن . س5 :لرزیدن ک : ترسیدن ، مضطرب و ناراحت بودن . س5 :دل خراش ک : آزار دهنده . س5 :اختیار از کف ربودن ک : از خود بیخود شدن . س8 :کهنه کار ک : آزموده ، پر تجربه . س8:استاد ک : پر تجربه ، ماهر . س14 :دل خراشیدن ک : ناراحت کردن ، ازار دادن . س14 :ریش ریش کردن ک : آزرده کردن ، (ریش کردن زخم : عذاب و درد کهنه را تازه کردن .) س16 :حکم فرما ک : چیره ، حاکم ، مسلّط . س15 :دندان به هم خوردن ک : اضطراب و نگرانی داشتن . ص51: س6 :کف دست کسی گذاشتن ک : جزای عمل کسی را به او ردادن . س6 :رجز خواندن ک : مفاخرت کردن ، بیان مردانگی و شرافت خود نمودن . س11 :نسل کسی را برداشتن ک : او را کشتن ، نابود کردن . س15 :دل خنک شدن ک : رضایت خاطر پیدا کردن . س16 :له له زدن ک :اشتیاق داشتن به انجام کاری ، علاقه داشتن به چیزی یا کسی . س16:دست وپاچه شدن ک : مضطرب و سراسیمه شدن . س22 :هفت کفن پوساندن ک : مدت ها پیش مردن . س22 :قرآن مهر کردن ک : سوگند خوردن . س22 :زیر چیزی زدن ک : انکار کردن ، حاشا کردن (زیر قول زدن ک : خلف وعده کردن ). ص52: س4 :خون خوردن ک :کشتن (اینجا : خونخوار ک : قاتل ، خونریز .) س11 :فرمانبر ک : مطیع . س11 :چشم سفیدی زدن ک : بیهوش شدن ، غش کردن . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص54: ، درس هفتم ،( سووشون ) س8 :خوشه چین ک : گدا (، اینجا مفهوم ایهامی بکار رفته ) ص 55: س11 : :پیر شدن ک : عمر طولانی کردن . س15 : خروس خوان ک : صبح زود . س20 : :چانه گرم شدن ک : پر حرفی . س24 : قربان رفتن ک : خود را فدا کردن . ص56: س2 :تیغ کشیدن آفتاب ک :طلوع کردن آفتاب . س11 :یک تنه ک : تنها ، به تنهایی س 14 : روی سر ریختن ک : هجوم آوردن . س15 :دل از جا کنده شده ک : ترسیدن . س16 :پی کردن ک : متوقف کردن (معنی لغوی : زدن رگ پای اسب است . رک : دهخدا ). س18 :آخ گفتن ک : هیچ گونه اعتراضی نکردن . س23 :خم به ابرو آوردن ک : ناراحت و خشمگین شدن ، عکس العمل نشان دادن . ص57 : س6 :زبان بسته ک : خاموش ، ساکت ، گاه به رقّت و شفقت به حیوان یاانسان نادان گویند . س10 :داغ شدن پلک ک : آماده شدن برای گریه . س11 :هم پا ک : همراه ، برابر . س14 :هم عنان ک : همراه ، برابر در مسیر . س18 :دست نشانده ک : گماشته ، فرمانبردار ، مأمور ،مزدور . س25 :جلوی خود را گرفتن ک : خود را کنترل کردن . ص 58 : س5 :بیخود ک : یاوه ، بیهوده . س6 :هم قسم شدن ک : پیمان بستن . س7 :دست به روی دست نهادن ک : معطل و بیکار بودن ، دست از کار کشیدن ، بی توجّهی کردن . س11 :آب از سر گذشتن ک : نازل شدن آفات و حوادث به حدّ کمال . س13 :روی سفید کردن ک : مایه افتخار و مباهات شدن ، آبرو داری کردن (ابته در این جمله به طنز در معنای عکس خود بکار رفته .) س17 :پایمال شدن ک : نابود شدن .(پایمال شدن خون ک : هدر رفتن خون ) ص59 : س7 :سیاه پوش ک : عزادار ، سوگوار . س13 :راست بیخ گلو گذاشت ک : تحت فشار گذاشتن ، اسرار کردن به انجام کاری . س18 :مسخره بازی ک : کار بیهوده کردن . س19 :کفری کردن (کفر کسیرا در اوردن ) ک : او را بسیار عصبانی کردن . س25 :سلام دادن ک : ابراز احترام کردن . ص60 : س13 :حالی شدن ک : فهمیدن . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شعر حفظی (آواز عشق ): ب 1 :چپ و راست ک : هر سو . ب2 :یار ک : مثل ، همتا . ب5 :کمینه ک : فرو مایه ، دون و پست ، ناقص . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 64 ،ادبیات پایداری : س2 :پایداری ک : مقاومت . س5 :بزرگ داشت ک : ارج نهادن ، گرامی داشتن ، س7 :چار چوب ک : محدوده . س11 :چشم انداز ک : منظر ، بعد مورد نظر . ص 65 ، درس هشتم (کلبه¬ی عمو تم ): س4 :تهی دست ک : فقیر . س5 : به راه انداختن ک : مؤسس کاری بودن ، آغاز کردن . س11 :دو رویی ک : غیر صادق بودن ، منافق بودن . س11 :جانکاه ک : مولم ، عذاب آور ، کشنده . س20 :دهن کجی کردن ک : مسخره کردن .(به تن او پیراهن نامناسب و زشت به نظر می آمد) . س27 :رو در بایستی ک : ملزم کردن خود (بی رو در واسی ک : تعارف .) ص 67: س1 :به راه افتادن ک : حرکت کردن . ص 68: س4 :دست زدن ک : حداقل لمس کردن . س5 :به دست آوردن ک : کسب کردن . س16 :تیره روز ک : بدبخت . س18 :دل خواستن ک : علاقه مند بودن . س20 :دل جویی ک : سعی در کسب رضایت ، تلاش در رفع کدورت . ص69 : س 2 : به کاری انداختن ک : کسی یا خود را گرفتار آن کار کردن . س7 :سنگدل ک : بی رحم ، جفا کار . س10 :به خدمت کسی رسیدن ک : تنبیه کردن. ص 70: س8 :نفس داشتن ک : زنده بودن ، توانایی و نیرو داشتن . س10 :دل پذیر ک : خوشایند . س11 : تسلیم شدن ک : پذیرفتن ، قبول کردن . س23 :دست روی کسی بلند کردن ک : تنبیه کردن ، کتک زدن . س23 :نیستم ک : حاضر به انجام این کار نیستم . س15 :از جا در رفتن ک : عصبانی شدن . س17 :بی شعور ک : نادان . ص 71: س6 :از دست برآمدن ک : توانایی انجام داشتن . س 7: نورانی ک : روشن . س10 :روشن ک : واضح . س8 :دندان قروچه کردن ک : ابراز خشم کردن . ص72، (تو را می خوانم ) م 2 :بزرگ شدن چهره (گشاده رویی ) ک: شادمانی ، انبساط خاطر . م 3 :پشت سر نهادن ک: سپری کردن ، گذراندن . م 6 :غیر انسانی ک: وحشیانه . م 8 :بر کاری بودن ک: تصمیم انجام آن کار را داشتن . م 9 :رویا روی شدن ک: مقابله کردن . ص 74 ، درس نهم (در بیابان های تبعید ) : م 3 :چشم پر خاک شدن ک: آواره شدن . م 3 :چشم پر از شبنم یخ زده داشتن ک: توانایی گریه نداشتن با وجود بغض ، نیامدن اشک از فراوانی گریه . ص 75 : م 5 :سرگردان ک: آواره . م 3 :نو شکفته ک: جوان . م 8 :خانه خراب کردن ک: آواره کردن (خانه خراب ک: بیچاره ). م 10 :راه کاری باز بودن ک: اجازه داشتن به آن کار ، امکان انجام آن کار را داشتن . م 11 :برخود پیچیدن ک: عذاب کشیدن ، نا خوش شدن . م 11 :خندیدن ک: ابراز شادمانی کردن . م 23 :زهر پاشیدن (زهر ریختن ) ک: کینه¬ی شدید و دشمنی خود را به کار بردن قهر خود را به کمال صرف کسی کردن . م 25 :دهان پر از خاک شدن ک: سکوت کردن ، آلودگی . ص 76 ، (از یک انسان ) : م 1 :دهان بستن ک: خاموش کرن ، به سکوت واداشتن کسی را . م 10 :خونین چشم ک: ستمکار ، قاتل . م 10 :خونین دست ک: خونریز ريالقاتل ، م 11 :رفتنی ک: نابود شدنی . ص77( آورده¬اند که ... ) س 5 :پیش بردن ک : انجام دادن . س 7 :زاییدن ک : به وجود آمدن . شعر حفظی ( رباعیّات خیام ) ب1:جام گرفتن ک : به عیش و نوش پرداختن . ب5 :محیط شدن ک : مطلّع و واقف شدن ، دانا شدن . ب6 :ره بردن ک : نجات یافتن ، خلاصی پیدا کردن ، راه حل جستن . ب6 :در خواب شدن ک : مردن . ص80 ، درس دهم ( دخترک بینوا ): س 5 :سرشناس ک : مشهور ، نامی . س 7 :به سر بردن ک : سپری کردن . س 9 :تیره روزی ک : بدبختی ، بیچارگی . س 12 :کمر بستن به کاری ک : آماده انجام آن کار شدن ، سرگرم انجام آن کار شدن . ص 82 : س 16 :سر خاراندن ک : بهانه آوردن ، تعلّل کردن . ص 83 : س 1 :بر سر آمدن ک : رخ دادن ، پیش آمدن . س 3 :راه کاری را گرفتن ک : سرگرم انجام آن شدن ، به سوی آن حرکت کردن . س 3:پا به کاری گذاشتن ک : سرگرم انجام آن شدن ، به سوی آن حرکت کردن . س 6 :سر گشته ک : سراسیمه ، سرگردان . س 8 :حدّ علم کردن ک : ابراز وجود کردن ، خودی نشان دادن . س 17 :به جان آمدن ک : به ستوه آمدن ، خسته شدن به حد کمال، صبر نداشتن . ص 84 : س 10 :به هم پیچیدن ک : در هم فرورفتن . س 14:در میان گرفتن ک :محاصره کردن . س 15 :گریبان گرفتن ک :باز داشت کردن ، مانع شدن . س 17:از سر گرفتن ک : شروع کردن دوباره ، از نو به کار پرداختن . ص 87 ، درس یازدهم (هدیه¬ی سال نو ) : س 3 :فرو دست ک : بی چیز ، فقیر . ص 88 : س 2 :از دست دادن ک : محروم شدن . ص 89 : س 12 :رنگ از چهره پریدن ک : مضطرب شدن . س 25 :سرد ک : افسرده ، بیحال . س 25 :خشک ک : افسرده ، بی حال ، بی فایده . س 25 :باریدن ک : پی هم ریختن هر چیزی ، فرو آمدن به کثرت و شدت . ص 90 : س 4 :زیر و رو کردن ک : به هم زدن ، بررسی کردن . س 5 :برق زدن چشم ک : خوشحال شدن س 18 :بر سر آمدن ک : گرفتار شدن . س 22 :از دست ساخته بودن ک : از عهده بر آمدن . ص 91 : س 4 :از نظر افتادن ک : ارزش خود را از دست دادن . س 8 :خشک شدن ک : بی حرکت ماندن . ص 92 : س 2 :به هوش آمدن ک : به حال عادی خود برگشتن ، متوجّه موضوع شدن . س 18 :زیر پا کردن ک : طی کردن . س 21 :سر دادن ک : آغاز کردن . ص 93 : ( مائده های زمینی ) : س 12 : به سر بردن ک : گذراندن عمر . س 24 : در بر گرفتن ک : احاطه کردن .

نکته های آموزنده

بسم الله الرّحمن الرّحیم نکته ی اوّل امام صادق (ع): ردکردن یک درهم به صاحبش نزدخداوندباهفتادحج مقبول شده برابراست.گناهان کبیره چیزی که مال تونیست رابه صاحبش بده تاراه های خوشبختی برایت کوتاه شود. To shorten the path of happiness return things you don’t own to their owners. * * * نکته ی دوم پیامبراکرم (ص): حسد ایمان را می خورد،چنانچه هیزم آتش رانیست می کند.عدة الداعی حسود دراین دنیا حرص می خورد و درآن دنیا حسرت. Jealous people gready in this world and begrudge in here after. * * * نکته ی سوم قرآن کریم: اگرازگناهان بزرگی که نهی شده اید دوری کنید ازگناهان شما درمی گذریم و آن راکفاره گناهان صغیره قراردهیم.سوره نساء اشتباهات بزرگ مسیر خوشبختی را تغییر می دهد،مراقب باش. Be careful!great will change the path of happiness. * * * نکته ی چهارم امام باقر(ع): قلب بنده سفید است،هرگاه گناهی کردنقطه ی سیاهی از آن سفیدی بیرون می آید،توبه کردآن سیاهی برطرف می شود.کافی هرگاه از خوشبختی فاصله گرفتی،جبران کن تا راه های بازگشت بسته نشود. When you distance from happiness compensate it so that the return path’s would not close. * * * نکته ی پنجم امام باقر(ع): به خدا قسم شیعه ی ما نیست مگر کسی که از خدابترسد وامرش را اطاعت نماید.کافی برای رسیدن به خوشبختی ادّعا کافی نیست،بلکه باید عمل کرد. Bluffing is not enough to reach happiness you should act. * * * نکته ی ششم امام صادق(ع): مبادا نعمت های خدا را وسیله ی معصیت خود قرار دهی و از حلم خدا مغرور شوی.بحارالانوار استفاده نکردن صحیح از ابزار خوشبختی آدمی را به شکست می کشاند. Inappropriate use of happiness tools will bring you down. * * * نکته ی هفتم امام باقر(ع): کسی که برای جلب توجه خلق طلب علم نماید نشستگاهش از آتش پرخواهد شد به درستی که ریاست برای اهلش سزاوار است.کافی مطمئن باش ریاستی که حق تو نیست آرامش و خوشبختی برای تو نمی آورد. Be sure that the post which is not yours will not bring you serenity and happiness. * * * نکته ی هشتم قرآن کریم: عذاب سخت برای نمازگران ریائی است وآنان که درکارهای خودریا می کنندتا مردم مدحشان کنند.سوره ی ماعون کار برای خودنمایی،خوشبختی را به دست دیگران سپردن است. Working to show off means to give the control of your happiness to others. * * * نکته ی نهم قرآن کریم: نا امیداز رحمت الهی نمی شود مگر کسی که که کافر است.سوره یوسف نا امیدی از بزرگترین موانع پیشرفت وخوشبختی است. Despair is one of the greatest barriers of progress and happiness. * * * نکته ی دهم پیامبر اکرم(ص): خدامومنی رابعدازتوبه عذاب نمی فرماید،مگر به سبب سوء ظنّش به خداوند.اصول کافی بدگمانی به پروردگاردرسرنوشت شما تاثیر دارد. Your destiny depends on your suspicion of GOD.

۱۱ آذر ۱۳۸۸

عنوان تحقیق : حجاب

تهیه کننده : سیده معصومه اسدی مقدمه لزوم پوشیدگی زن در برابر مرد بیگانه یکی از مسائل مهم اسلامی است . در خود قرآن کریم درباره ی این مطلب تصریح شده است . علیهذا در اصل مطلب از جنبه ی اسلامی نمی توان تردید کرد . پوشیدن زن خود را از مرد بیگانه یکی از مظاهر لزوم حریم میان مردان و زنان اجنبی است ، همچنان که عدم جواز خلوت میان اجنبی و اجنبیّه یکی دیگر از مظاهر آن است . به نام خدا عنوان مقاله : حجاب چکیده : نویسنده : سیده معصومه اسدی ایرادی که بر حجاب می گیرند این است که سبب رکود و تعطیل فعالیت هایی است که خلقت در استعداد زن قرار داده است . زن نیز مانند مرد دارای ذوق ، فکر ، فهم ، هوش و استعداد کار است . این استعدادها را خدا به او داده است و بیهوده نیست و باید به ثمر برسد . حجاب اسلام نمی گوید که باید زن را در خانه محبوس کرد و جلوی بروز استعدادهای او را گرفت . مبنای حجاب در اسلام این است که التذاذات جنسی باید به محیط خانوادگی و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیط اجتماع ، خالص برای کار و فعالیت باشد که در این مقاله بیشتر به این مطالب خواهیم پرداخت . کلید واژه : حجاب ، عفت و حیا ، پوشش زن آدرس : زنجان – سلطانیه دبیرستان دخترانه ی رسالت واژه حجاب پیش از اینکه استنباط خود را در این باره ذکر کنیم لازم است یک نکته را یادآوری کنیم . آن نکته این است که معنای لغوی « حجاب » که در عصر ما این کلمه برای پوشش زن معروف شده است چیست ؟ کلمه ی « حجاب » هم به معنی پوشیدن است و هم به معنی پرده و حاجب . بیشتر ، استعمالش به معنی پرده است . این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می دهد که پرده وسیله ی پوشش است ، و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششی حجاب نیست ، آن پوششی « حجاب نامیده می شود . » که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت می گیرد . در قرآن کریم در داستان سلیمان غروب خورشید را این طور توصیف می کند : « حَتّی تَوارَت بِالحِجابِ » (1) یعنی تا آن وقتی که خورشید در پشت پرده مخفی شد . پرده حاجز میان قلب و شکم را « حجاب » می نامند . در دستوری که امیرامؤمنین علیه السلام به مالک اشتر نوشته است می فرماید : « فَلا تُطَوِّلَنَّ احتِجابَکَ عَن رَعیَّتِکَ » (2)یعنی در میان مردم باش ، کمتر خود را در اندرون خانه ی خود از مردم پنهان کن ؛ حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند ، بلکه خودت را در معرض ملاقات و تماس مردم قرار بده تا ضعیفان . بیچارگان بتوانند نیازمندی ها و شکایات خود را به گوش تو برسانند و تو نیز از جریان امور بی اطلاع نمانی . ابن خلدون در مقدمه ی خویش فصلی دارد تحت عنوان « فَصلٌفِی الحِجابِ کیفَ یَقَعُ فِی الدُّوَلِ وَ اَنَّهُ یَعظُمُ عِندَالهَرَمؤ » . در این فصل بیان می کند که حکومت ها در بدو تشکیل میان خود و مردم حائل و فاصله ای قرار نمی دهند ولی تدریجاً حائل و پرده میان حاکم و مردم ضخیم تر می شود تا بالأخره عواقب ناگواری به وجود می آورد . ابن خلدون کلمه ی « حجاب » را به معنی پرده و حائل ( نه پوشش ) به کار برده است . استعمال کلمه ی حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتاً جدید است . در قدیم و مخصوصاً در اصطلاح فقها کلمه ی « ستر » که به معنی پوشش است به کار رفته است . فقها چه در کتاب الصلوه و چه در کتاب النکاح که معترض این مطلب شده اند کلمه ی « ستر » را به کار برده اند نه کلمه ی « حجاب » را . بهتر این بود که کلمه عوض نمی شد و ما همیشه همان کلمه « پوشش » را به کار می بردیم ، زیرا چنان که گفتیم معنی شایع لغت « حجاب » پرده است و اگر در مورد پوشش به کار برده می شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجب شده که عده ی زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده ودر خانه محبوس باشد و بیرون نرود . وظیفه ی پوشش که اسلام برای زنان مقرر کرده است 1- ص ، 32 2- نهج البلاغه نامه ی 53 بدین معنی نیست که از خانه بیرون نروند . زندانی کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست . در برخی از کشورهای قدیم مثل ایران قدیم و هند چنین چیزهایی وجود داشته است ولی در اسلام وجود ندارد . پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمایی نپردازد . آیات مربوطه همین معنی را ذکر می کند و فتوای فقها هم مزید همین مطلب است و ما حدود این پوشش را با استفاده از قرآن و منابع سنت ذکر خواهیم کرد . در آیات مربوطه لعت « حجاب » به کار نرفته است . آیاتی که در این باره است ، چه در سوره ی مبارکه نور و چه در سوره ی مبارکه ی احزاب ، حدود پوشش و تماس های زن و مرد را ذکر کرده است بدون آنکه کلمه ی « حجاب » را به کار برده باشد . آیه ای که در آن کلمه ی « حجاب » به کار رفته است مربوط است به زنان پیغمبر اسلام . می دانیم که در قرآن کریم درباره ی زنان پیغمبر دستورهای خاصی وارد شده است . اولین آیه خطاب به زنان پیغمبر با این جمله آغاز می شود : « یا نِساءَ النَّبیِّ لَستُنَّ کأحَدٍ مِنَ النِّساءِ » یعنی شما با سایر زنان فرق دارید . اسلام عنایت خاصی داشته است که زنان پیغمبر ، چه در زمان حیات آن حضرت و چه بعد از وفات ایشان ، در خانه های خود بمانند ، و در این جهت بیشتر منظورهای اجتماعی و سیاسی در کار بوده است . قرآن کریم صریحاً به زنان پیغمبر می گوید : « وَ قَرنَ فی بُیوتِکُنَّ » یعنی در خانه های خود بمانید . اسلام می خواسته است « اُمَّهاتُ المؤمنین » که خواه ناخواه احترام زیادی در میان مسلمانان داشتند از احترام خود سوء استفاده نکنند و احیاناً ابزار عناصر خودخواه و ماجراجو در مسائل سیاسی و اجتماعی واقع نشوند . و چنان که می دانیم یکی از امهات المؤمنین ( عایشه ) که از این دستور تخلف کرد ماجراهای سیاسی ناگواری برای جهان اسلام به وجود آورد . خود او همیشه اظهار تأسف می کرد و می گفت دوست داشتم فرزندان زیادی از پیغمبر می داشتم و می مردند اما به چنین ماجرایی دست نمی زدم . سرّ اینکه زنان پیغمبر ممنوع شدند از اینکه بعد از آن با شخص دیگری ازدواج کنند به نظر من همین است ؛ یعنی شوهر بعدی از شهرت و احترام زنش سوء استفاده می کرد و ماجراهایی می آفرید . بنابراین اگر درباره ی زنان پیغمبر دستور اکیدتر و شدیدتری وجود داشته باشد بدین جهت است . به هر حال آیه ای که در آن آیه کلمه « حجاب » به کار رفته آیه ی 53 از سوره ی احزاب است که می فرماید : « وَ اِذا سَألتُموهُنَّ مَتاعاً فَاسألوا هُنَّ مِن وَراءِ حِجابٍ » یعنی اگر از آن ها متاع و کالای مورد نیاز مطالبه می کنید از پشت پرده از آنها بخواهید . در اصطلاح تاریخ و حدیث اسلامی هر جا نام « آیه ی حجاب » آمده است مثلاً گفته شده قبل از نزول آیه ی حجاب چنان بود و بعد از نزول آیه ی حجاب چنین شد ، مقصود این آیه است که مربوط به زنان پیغمبر است (1) ، نه آیات سوره نور که می فرماید : 1- رجوع شود به صحیح مسلم ، ج 4 ، ص 148-151 . قُل لِلمؤمِنینَ یَغُضُّوا مِن اَبصارِهِم – الی آخر – قُل لِلمؤمِناتِ یَغضُضنَ مِن اَبصارِهِنَّ یا آیه ی سوره احزاب که می فرماید : یُدنینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلابیبِهِنَّ الی آخر . اما اینکه چطور در عصر اخیر به جای اصطلاح رایج فقها یعنی ستر و پوشش کلمه ی حجاب و پرده و پردگی شایع شده است برای من مجهول است ، و شاید از ناحیه ی اشتباه کردن حجاب اسلامی به حجابهایی که در سایر ملل مرسوم بوده است باشد . ( استاد مطهری ) علت پیدا شدن حجاب علت و فلسفه ی پیدا شدن حجاب چیست ؟ چطور شد که در میان همه یا بعضی ملل باستانی پدید آمد ؟ اسلام که دینی است که در همه ی دستورهای خویش فلسفه و منظوری دارد چرا و روی چه مصلحتی حجاب را تأیید و یا تأسیس کرد ؟ مخالفان حجاب سعی کرده اند جریانات ظالمانه ای را به عنوان پیدا شدن حجاب ذکر کنند ، و در این جهت میان حجاب اسلامی و غیر اسلامی فرق نمی گذارند ، چنین وانمود می کنند که حجاب اسلامی نیز از همین جریانات ظالمانه سرچشمه می گیرد . در باب علت پیدا شدن حجاب نظریات گوناگونی ابراز شده است و غالباً این علت ها برای ظالمانه یا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذکر شده است . ما مجموع آنها را ذکر می کنیم . نظریاتی که به دست آورده ایم بعضی فلسفی و بعضی اجتماعی و بعضی اخلاقی و بعضی اقتصادی و بعضی روانی است که ذیلاً ذکر می شود : 1) میل به ریاضت و رهبانیت ( ریشه ی فلسفی ) 2) عدم امنیت و عدالت اجتماعی ( ریشه اجتماعی ) 3) پدر شاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروی وی در جهت منابع اقتصادی مرد ( ریشه اقتصادی ) 4) حسادت و خودخواهی مرد ( ریشه ی اخلاقی ) 5) عادت زنانگی زن و احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزی کم دارد ، به علاوه مقررات خشنی که در زمینه ی پلیدی او و ترک معاشرت با او در ایام عادت وضع شده است ( ریشه روانی ) علل نامبرده یا به هیچ وجه تأثیری در پیدا شدن حجاب در هیچ نقطه از جهان نداشته است و بی جهت آن ها را به نام علت حجاب ذکر کرده اند و یا فرضاً در پدید آمدن بعضی از سیستم های غیراسلامی تأثیر داشته است و در حجاب اسلامی تأثیر نداشته است یعنی حکمت و فلسفه ای که در اسلام سبب تشریع حجاب شده ، نبوده است . همان طور که ملاحظه می شود مخالفان حجاب گاهی آن را زاییده یک طرز تفکر فلسفی خاص درباره ی جهان و لذات جهان معرفی می کنند و گاهی ریشه ی سیاسی و اجتماعی برای آن ذکر می کنند و گاهی آن را معلول علل اقتصادی می دانند و گاهی جنبه های اخلاقی یا روانی را در پدید آمدن آن دخالت می دهند . کیفیت پوشش « وَ لیَضرِبنَ بِخُمرِهِنَّ عَلی جَیوبِهِنَّ » یعنی می باید روسری خود را بر روی سینه و گریبان خویش قرار دهند . البته روسری خصوصیتی ندارد ، مقصود پوشیدن سر و گردن و گریبان است . همانطور که قبلاً از تفسیر کشّاف نقل کردیم – دیگران نیز همانطور گفته اند – زنان عرب معمولاً پیراهنهایی می پوشیدند که گریبانهایشان باز بود ، دور گردن و سینه را نمی پوشانید . روسریهایی هم که روی سر خود می انداختند از پشت سر می آویختند ( همان طوری که الآن بین مردان عرب متداول است . ) قهراً گوش ها و بناگوش ها و گوشواره ها و جلو سینه و گردن نمایان می شد . این آیه دستور می دهد که باید قسمت آویختن همان روسری ها را از دو طرف روی سینه و گریبان خود بیفکنند تا قسمت های یاد شده پوشیده گردد . ابن عباس در تفسیر این جمله گفته است : « تُغَطّی شَعرَها وَ صَدرها و تَرائِبَها وَ سَوالِفَها » (1) یعنی زن مو و سینه و دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشانذ . این آیه حدود پوشش را مشخص می کند . در ذیل این آیه شیعه و سنی روایت کرده اند که : روزی در هوای گرم مدینه زنی جوان و زیبا در حای که طبق معمول روسری خور را به پشت گردن انداخته و دور گردن و بناگوش او پیدا بود از کوچه عبور می کرد . مردی از اصحاب رسول خدا از طرف مقابل می آمد . آن منظره ی زیبا سخت نظر او را جلب کرد و چنان غرق تماشای آن زیبا شد که از خودش و اطرافش غافل گشت و جلو خودش را نگاه نمی کرد . آن زن وارد کوچه ای شد و جوان با چشم خود او را دنبال کرد . همان طور می رفت ناگهان استخوان یا شیشه ای که از دیوار بیرون آمده بود به صورتش اصابت کرد و صورتش را مجروح ساخت . وقتی به خود آمد که خون از سر و صورتش جاری شده بود . با همین حال به حضور رسول اکرم رفت و ماجرا را به عرض رسان . اینجا بود که آیه ی مبارکه نازل شد : قُل لِلمؤمنینَ یَغُضّوا مِن اَبصارِهِم الی آخر .(2) این ترکیب لغت «ضرب» با لغت «علی» این معنی را می رساند که چیزی را بر روی چیز دیگر قرار دهند به طوری که مانع و حاجبی بر او شمرده شود. در تفسیر کشاف می گوید: ضَرَبَت بِخِمارِها عَلی جَیبِها کَقُولِکَ ضَرَبتُ بِیَدی عَلَی الحائطِ اِذا وَضَعتَها عَلَیهِ .این تعبیر این است که بگوییم دست خود را روی دیوار گذاشتیم . ایضاً در کشّاف در ذیل آیه ی 11 از سوره ی کهف که این ترکیب لغوی در آنجا آمده است و می فرماید : «فَضَرَبنا عَلی اذانِهِم» می گوید : اَی ضَرَبنا عَلَیها حجاباً مِن اَن تَسمَعَ . یعنی بر روی گوش های آن ها پرده ای قرار دادیم که نشنوند . 1- مجمع البیان ، ذیل آیه ی 31 سوره ی نور . 2- کافی ج 5 ، ص 521 و وسائل ج 3 ، ص 24 و تفسیر صافی و تفسیر درّ المنثور سیوطی ج 5 ، ص 40 فایده و فلسفه حجاب قبل از هر چیز لازم به ذکر است که، هر کس خدا را حکیم و بینا و دانا و توانا و خالق و موحد و مدیر و مدبر جمیع عوالم امکان دانست ، دیگر خواستن فایده احکام و اوامر و بررسی آن با عقل ناقص و چشمان کم نور وجود محدود خود، بسیار بسیار زشت و ناروا و دلیل روشنی بر کمال جهل و غرور است و بیشتر بدان مگسی شباهت دارد که از وجود یک دستگاه میز تحریر بزرگ هیکل یک انسان عاقل و کاملی که با افکار بلندی پشت میز نشسته ، قلم بر دست و برای میلیون ها نفر افراد بشر دستور زندگی یا اسرار عالم وجود را می نویسد. فقط نیش قلمی روی صفحه کاغذ ملاحظه نموده و با آن عالم کوچک و آن جثه ی ضعیف و ادراک ناقص خود می خواهد فلسفه و فایده حرکت و آثار نیش قلم او را بفهمد ! همین طور است وجود ما نسبت به دستگاه آفرینش و حضرت باری و آیین او ؛ ممکن است یک حکمی مشتمل بر مصالح عالیه ی بسیار و منافع کلی بی شماری برای توده ی بشر در اعصار و نقاط مختلف عالم باشد ؛ ولی هنوز بسیاری از اسرار و فوایدش از نظر محدود و قاصر ما پوشیده و مخفی و همه مصالح جعل آن حکم را ندانیم ؛ با این وصف یکی از فواید محرز و مسلم این پوشاک موقر و مقدس و یا به اصطلاح شما کفن سیاه ! که تا کنون بر هیچکس پوشیده نمانده، آن است که گوهر ناموس زنان و لطافت و زیبایی آنان را از شر دستبرد و نظر ناپاک میلیون ها دزدان طرّار و زبردست و شهوت پرست حفظ نموده و جامعه را از شیوع و سرایت هزاران شعبه ی فقر و مرض و وحشی گری و نکبت و قتل و انتقام و نفاق و سوء ظن و رکود و بی غیرتی و هرگونه هرزگی و سقوط اخلاقی دیگر بیمه می کند . به علاوه چون حجاب یکی از شعارهای مخصوصه ی زنان مسلمانان است که بدون آن تشخیص زن مسلمان از زنان یهود و نصارا ، هندو وگبر یا مسلک های سیاسی بهایی و طبیعی غیر ممکن است، زنان مسلمان هم در نهایت میل و رغبت پرچم پرافتخار حجاب را بر سر خود افراشته و با پوشیدن این پوشاک مقدس به جامعه می فهمانند که معتقد به خدا و دین خدا و دارای گوهر گران بهای عفت و حیا و پای بندی به مرامی شرافتمند و بالاخره مسلمانند . سیمای حقیقی مساله ی حجاب حقیقت امر این است که در مساله ی پوشش – و به اصطلاح عصر اخیر حجاب - سخن در این نیست که آیا زن و تمتعات مرد از زن باید رایگان باشد ؟ آیا مرد باید حق داشته باشد که از هر زنی در هر محفلی حداکثر تمتعات را به استثنای زنا ببرد یا نه ؟ اسلام که به روح مسائل می نگرد جواب می دهد : خیر ، مردان فقط در محیط خانوادگی و در کار در قانون ازدواج همراه با یک سلسله تهعدات سنگین می توانند از زنان به عنوان همسران قانونی کامجویی کنند ، اما در محیط اجتماع استفاده از زنان بیگانه ممنوع است و زنان نیز از اینکه مردان را در خارج از کانون خانوادگی کامیاب سازند به هر صورت و به هر شکل ممنوع می باشند. درست است که صورت ظاهر مساله این است که زن چه بکند؟ پوشیده بیرون بیاید یا عریان؟ یعنی آن کس که مساله به نام او عنوان می شود زن است و احیاناً مسأله با لحن دلسوزانه ای مطرح می شود که آیا بهتر است که زن آزاد باشد یا محکوم و اسیر و در حجاب ؟ اما روح مسأله و باطن مطلب چیز دیگر است و آن اینکه آیا مرد باید در بهره کشی جنسی از زن ، جز از جهت زنا ، آزادگی مطلق داشته باشد یا نه ؟ یعنی آن که در این مسأله ذی نفع است مرد است نه زن ، و لا اقل مرد از زن در این مسأله ذی نفع تر است . به قول ویل دورانت : « دامن های کوتاه برای همه ی جهانیان به جز خیاطان نعمتی است . » پس روح مسأله ، محدودیت کامیابی ها و کشیده شدن آن ها به محیط اجتماع است . اسلام طرفدار فرضیه ی اول است . از نظر اسلام محدودیت کامیابی های جنسی به محیط خانوادگی و همسران مشروع ، از جنبه ی روانی به بهداشت روانی اجتماع کمک می کند ، و از جنبه ی خانوادگی سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین می گردد ، و از جنبه ی اجتماعی موجب حفظ و استیفای نیروی کار و فعالیت اجتماع می گردد ، و از نظر وضع زن در برابر مرد ، سبب می گردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود . فلسفه ی پوشش اسلامی به نظر ما چند چیز است . بعضی از آنها جنبه ی روانی دارد و بعضی جنبه ی خانه و خانوادگی و بعضی دیگر جنبه ی اجتماعی و بعضی مربوط است به بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او. حجاب در اسلام از یک مسأله کلی تر و اساسی تری ریشه می گیرد و آن این است که اسلام می خواهد انواع التذاذهای جنسی ، چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر ، به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد ، اجتماع منحصراً برای کار و فعالیت باشد . بر خلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذتجویی های جنسی به هم می آمیزد اسلام می خواهد این دو محیط را کاملاً از یکدیگر تفکیک کند . ( بخشی از گفته های استاد مطهری ) حجاب و ضد حجاب در شعر فارسی معاصر پس از کشف حجاب جشنی به همین مناسبت در کلوپ ایران برگزار شد که « رئیس الوزراءهای سابق و رؤسای ادارات و ادبا و نویسندگان » در آن حضور داشتند و ملک الشعراء بهار و چند تن از شاعران دیگر قطعه ای از اشعار خود را در آن محفل خواندند . بهار در قصیده ای که به سال 1307 تحت عنوان « زن شعر خداست » سروده ، به شرح دشواریهای زنان پرداخته و در نهایت چنین می سراید : نشود منقطع از کشور ما این حرکات تا که زن بسته و پیچیده به چادر باشد حفظ ناموس ز معجر نتوان خواست بهار که زن آزادتر اندر پس معجر باشد (1) حیدری نماینده ی دیگر مجلس شورای ملی نیز شعری در مذمت چادر و ستایش کشف حجاب دارد : چو گنجی در زمین بودی تو پنهان ز لطف شه کنون پیدایی ای زن شوی در زندگی همدوش بامرد از این چادر اگر در آیی ای زن بود چادر چو چاهی ژرف و تاریک چرا افتی به چه بینایی ای زن مجو دانایی و عفت ز چادر اگر با عفت و دانایی ای زن (2)

عنوان تحقیق : حجاب

عنوان تحقیق : حجاب استاد راهنما : خانم رنجی آدرس : زنجان منطقه ی سلطانیه دبیرستان رسالت سال تحصیلی 88-87 تاریخ تحویل اردیبهشت 88 فهرست مطالب عنوان صفحه - چکیده 1 - مقدمه 2 - مسأله حجاب 3 - حجاب از نظر سیاسی 3 - حجاب از نظر اقتصادی 3 - ارزش زن به وسیله حجاب بالا میرود 4 - بهترین وسیله برای حجاب چیست ؟ 5 - توصیه به بانوان چادری 5 - حجاب سبب استحکام پیوند خانواده می شود 6 - حجاب 6 - حجاب از نظر آیات و روایات و عقل 7 - نور – آیه (31) 7 - حجاب اسلامی 8 - حجاب تمرینی برای رشد و تعالی 8 - پیام زن با حجاب 9 - تقدیر و تشکر 10 - منابع و مآخذ 11 چکیده : حجاب پریسا امیری  بهترین حجاب زن در اسلام چادر می باشد زیرا این چادر نشانه ی فرهنگ ملی ماست وزنی  که با غیر چادر بر بیرون می آید حقیقت به این رسم میهنی پشت پا می زند و چنین کاری ، با میهن دوستی مناسبتی ندارد . همچنین زن با حجاب ، نخستین عشق و گوهر و عفت خود را به شوهرش تقدیم می دارد ، ولی زن بی حجاب و بی تقوا پس از معاشرتهای بسیار و در معرض نگاه های مختلف قرار گرفتن شاید آخرین عشق خود را به شوهر می دهد . دختران و زنان با حجاب از لحاظ روحی و اخلاقی سالمترند در حالی که بدحجاب و بی حجاب با ناز و عشوه و ... می خواهد نقایص خود را جبران کند . کلید واژه : حجاب ، چادر ، عشق ، بی حجاب ، زن آدرس : زنجان . منطقه سلطانیه مدرسه ی رسالت مقدمه پوشیدگی زن در برابر مرد بیگانه یکی از مسائل مهم اسلامی است که پوشیدن زن خود را از مرد بیگانه یکی از مظاهر لزوم حریم میان مردان و زنان اجنبی است . باید توجه داشت که بانوان محترم این کشور و سایر ممالک اسلامی همگی مسلمان هستند و فطرتاً علاقه به اسلام عزیز و احکام نورانی آن دارند و با تحمل مشکلات ، دادن فرزند و ... در راه خدا این مطلب را ثابت کرده اند و می دانند که خداوند بزرگ با دستوراتش ، خیر و صلاح آنها را می خواهد و اگر بعضی از بانوان بی حجاب و بدحجاب در اثر آشنا نبودن با علت و آثار پر برکت دنیوی و اخروی حجاب است . پوشیدن مانتو بدون چادر می باشند و پوشیدن آن زیر چادر بسیار مناسب است . خانمهایی که با مانتو حجاب کامل را دارند مناسب است که از چادر استفاده نمایند . مسأله حجاب (1) استفاده زنان از روپوشهای بزرگ که بر سر می افکنده اند دو جور بوده است : یک نوع صرفاً جنبه تشریفاتی و اسمی داشته است هم چنان که در عصر حاضر بعضی بانوان چادری را می بینیم که چادر داشتن آنها صرفاً جنبه تشریفاتی دارد ، با چادر هیچ جای بدن خود را نمی پوشانند ، آن را رها می کنند وضع چادر سر کردنشان نشان می دهد که اهل پرهیز از معاشرت با مردان بیگانه نیستند و از اینکه مورد بهره برداری چشمها قرار بگیرند امتناعی ندارند نوع دیگر برعکس بوده و هست ، زن چنان با مراقبت جامه های خود را به خود می گیرد و آن را رها نمی کند که نشان می دهد اهل عفاف و حفاظ است . خود به خود دور باشی ایجاد می کند و ناپاکدلان را مأیوس می سازد . وقتی زنی می خواهد از خانه بیرون برود روسری بزرگ خود را با خود بردارد وقتی هم که زن سالخورده ای باشد جایز است که چادر قد و روسری را زمین بگذارد . حجاب از نظر سیاسی (2) ستمگران و غارتگران عالم هرگاه از راه تهدید ، ارعاب ، ترور و ... نتوانستند ملتی را به بند بکشند ، به گسترش فحشا و منکرات می پرداختند و برای دستیابی به اهداف پلیدشان ، با نام آزادی و تمدن از عریانی زنان استفاده می کردند . در این میان ، تنها چیزی که مؤثر بود و می توانست آنان را مأیوس کند پوشش بانوان مسلمان بود . این مسئله هم اکنون نیز وجود دارد . در حقیقت حجاب کامل زن های با تقوا و تقوای آنان ، جامعه را اصلاح می کند و این همان چیزی است که دشمن از آن می ترسد . بر اساس همین اصل ، فرانتس فانون – که انقلاب الجزایر را از نظر جامعه شناسی بررسی کرده بود – می گوید : جامعه شناسان استعمار توصیه می کنند که : زنها را در دست بگیریم ، همه چیز به دنبال آن خواهد آمد . (3) حجاب از نظر اقتصادی (4) زن وقتی در محیط کار پوشیده باشد نظرها را کمتر به طرف خود جلب می کند و چنین چشم پوشی که در اثر حجاب کامل به وجود می آید باعث می شود حواس و فکر مردان نامحرم در هنگام فعالیت ، بیشتر متوجه وظیفه شان شود و در نتیجه ، عفت و پاکدامنی و حجاب زنان در سازمانهای دولتی و شخصی باعث 1- محمد نیا ، اسداله ، آنچه یک زن باید بداند ، ورامین ، علمی فرهنگی صاحب الزمان (عج) ، چ هشتم ، ج اول ، ص462 2- کتاب : آنچه یک زن باید بداند . 3- رساله نوین ، ج3 ، ص 49 4- کتاب : آنچه باید یک زن بداند دقت و سرعت در کار می شود . و این سرعت ، موجب تولید بیشتر و حل مشکلات جامعه و دقت ، سبب بالا رفتن کیفیت می شود که این دو به رشد کمی و کیفی کمک شایانی می کند . ولی وقتی زنی بدحجاب و عریان است و با صدها حرکت شهوت انگیز بر سر کار می آید ، باعث می شود همه چشمها متوجه او شوند و عواقب شوم زیر را در پی داشته باشد : الف : با چنین عملی نه کار خودش فایده ای می رساند و نه دیگران می توانند کار درستی انجام دهند ، زیرا وقتی چنین جوی در اداره ای یا سازمانی حکمفرما شود افراد بخصوص کسانی که ایمانشان به مبدأ و معاد ضعیف است به آلودگی کشیده می شوند و از سرعت و دقت کار کاسته می شود که در نتیجه ، تولید کم می شود و نیز کیفیت پائین می آید . ب : فسادی که در اثر بی بند وباری به وجود می آید ، سبب معطل شدن ارباب رجوع و کندی کار آنها می شود ، در حالی که انسان مؤمن از چنین گناهانی پاک است و می کوشد برای جلب رضایت الهی ، کارهایشان را درست انجام دهد و به مردم خدمت کند . از این رو ، متواضعانه با آنان برخورد می کند . ج : قدرت اصلی هر حکومتی ، مردم هستند ، نه سلاح و تجهیزات نظامی . لذا ، وقتی بر اثر اجحافی که از راه بی حجابی به وجود می آید ، جو بدبینی و نارضایتی مردم علیه حکومت تشدید میشود و چه بسا حکومتی را سرنگون گرداند . د : به زن بدحجاب یا بی حجاب معمولاً چون بازیچه ای می نگرند ، نه عضو فعال و مؤثر در جامعه ، چنین زنانی رغبتی به خانواده خویش نشان نمی دهند و در نتیجه آمار طلاق و فروپاشی خانواده و آوارگی فرزندان بیشتر می گردد . ارزش زن به وسیله حجاب بالا می رود (1) حیا و حجاب زن تدبیری است که خود زن با نوعی الهام ، برای گران بها کردن خود و حفظ موقعیتش در برابر مرد به کار می برد ، زیرا زن باهوش فطری و حس مخصوص خود دریافته است که از نظر جسمی با مرد برابر نیست و اگر بخواهد با وی پنجه نرم کند از زور بازوی مرد بر نمی آید ؛ و از طرفی ، نقطه ضعف مرد را در همان نیازی یافته که خداوند سبحان در وجود او نهاده است ؛ یعنی ، مرد را مظهر عشق و زن را مظهر معشوقش قرار داده است . روی همین اصل ، زن با عفت و حجاب بهتر می تواند مرد را مجذوب خود کند و هر چه متین تر و با وفاتر باشد و خود را به معرض نمایش نگذارد بر احترامش افزوده می شود . 1- کتاب : آنچه باید یک زن بداند اَلخَبیثَتٌ لِلخَبیثینَ لِلخَبیثتِ وَ الطیبَتُ لِلطَّیبِینَ و َ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَتِ أُولَئِکَ مُبَرَّءونَ مِمّا یَقُولُونَ لَهُم مَّغفِرَهٌ وَ رِزقٌ کَرِیمٌ (1) زنان پلید سزاوار مردان پلیدند و مردان پلید سزاوار زنان پلید ، زنان پاک برای مردان پاکند و مردان پاک برای زنان پاک . آنان از آنچه درباره شان می گویند منزّهند و برای آنان مغفرت و روزی نیکویی است . بهترین وسیله برای حجاب چیست ؟ (2) حجاب یکی از ضروریات دین مقدس اسلام است اگر کسی فکر یکی از ضروریات دین شود در صورتی که انکار او به انکار خداوند سبحان و رسول مکرّم اسلام (ص) بگردد ،؛ مرتد و کافر است . (3) آنچه در حجاب باید مورد توجه قرار گیرد این است که زن با پوشش ، هم خود را از خطر مصون می دارد و هم جامعه را از فساد نجات می بخشد ، زیرا بی حجابی و بدحجابی باعث تحریک جوانان شده و در نتیجه فجایع ناخوشایندی به وجود می آورد . پس زن ضمن حفظ حجاب ، باید از هر گونه حرکت تحریک آمیز که موجب توجه بیگانه گردد ، اجتناب کند . بهترین وسیله برای پوشش و مستور بودن زن از نامحرم ، چادر است ، همان طوری که رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمود : چادر بهترین نوع حجاب و نشانه ملی ماست (4) . اگر چه مانتو و مانند آن در صورتی که دوخت ، مدل و رنگ آن مناسب است و تحریک کننده نباشد اشکال ندارد . توصیه به بانوان چادری (5) 1 - خواهران مسلمان توجه داشته باشند چادر که این همه مزایا و ارزش دارد و بهترین نوع پوشش است ، وقتی ارزش واقعی خود را پیدا می کند که بانوان با آن ، کاملاً خود را مستور کنند و اگر خدای نکرده با چادر نازک بیرون آیند و یا با سر و سینه باز ، آستین کوتاه و .... در جامعه ظاهر شوند گناه بزرگی را مرتکب شده اند . و چنین عملی در شأن زن مؤمن و عفیف نیست . بلکه باید ضمن استفاده از چادر ، از مقنعه ، لباسهای آستین بلند و جوراب ضخیم برای خارج شدن از خانه و رویارویی با نامحرم استفاده کند ، که خشنودی الهی در آن است . و از طرفی بهانه از دست افراد بهانه گیر و دل مرده که هر روز اشکال می کنند گرفته شود . 2- در بین بانوان سعی شود ، زنان و دختران جوان مخصوصاً آنان که بیشتر در جامعه ظاهر می شوند از 1- قرائتی ، محسن ، تفسیر نور ، تهران ، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن ، چ دوازدهم ، تابستان 1386 ، ج 8 ، ص 472 2- کتاب : آنچه باید یک زن بداند . 3- برای اطلاع بیشتر ر . ک ، رساله علمیه بحث نجاسات 4- روز جمهوری اسلامی 28/10/68 5- کتاب : آنچه باید یک زن بداند . چادر استفاده کنند و بهتر از همه خود را بپوشانند و این دسته از زنان به عبادت و حجاب بیشتر اهمیت دهند. حجاب سبب استحکام پیوند خانواده می شود (1) حجاب باعث می شود لذتها و بهره های جنسی به محیط خانواده اختصاص یابد و به دنبال آن ازدواجهای مشروع به وجود آید . اینگونه ازدواجها پیوند زن و شوهر را محکم می سازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر می گردد که در نتیجه کانون خانواده گرمتر می شود ، در حالی که بدحجابی و بی حجابی و آزادی بدون قید و بند ، باعث فروپاشی کانون خانواده می شود ، زیرا در چنین نظامی اساس خانواده بر دشمنی و نفرت پایه گذاری می شود و معمولاً این نوع زندگی ها و روابط زناشویی دوام نخواهد داشت و مسائل دیگر از قبیل عدم توافق اخلاقی و مشکلات خانوادگی و ... بروز می کند و در نتیجه به طلاق و آوارگی فرزندانشان منجر می شود . حجاب سدی در برابر امیال هوسبازان است و در نتیجه ، باعث می شود جوانان به ازدواج رو آورند ، در حالی که بی حجابی و بی عفتی ، سبب گریز جوانان از ازدواج می شود و به عناوین مختلف از زیر بار آن شانه خالی می کنند ، زیرا راه برای رسیدن به هوسهای آنان باز و آماده است . حجاب (2) چیستم من بهترین آموزگار بانوان حافظ ناموس و یار و غمگسار دخترانم من حجابم من حجابم ** ** من همان درسم که ذات حق ، یگانه قادر مطلق به قرآن کریمش داده شرح آن که من احیاگر قرآن و دینم بهترین سرمایه گنجینه گنج زمانم بحر عصمت ، کان عفت ، منبع شرم و حیایم حافظ ناموسی دخترهای معصوم از گزند روزگارم بلکه بر فرق زنان دهر تاج افتخارم من حجابم من حجابم ** ** سد راه هرزه گویان لئیم هرزگردم از پی حفظ نوامیس شما آماده از بهر نبردم بر تو ای دختر ز دخت پاک پیغمبر خطابست بهترین سرمایه از بهر زنان حفظ حجابست 1- محمدی نیا ، اسداله ، پاسخ به پرسش های جوانان ، قم ، سبط اکبر (ع) ، چ پاییز 1384 ، ج 2 ، ص 384 2- کتاب : آنچه باید یک زن بداند . در کلاس درس بهر دختران آموزگارم طالب قدر و شرافت از برای بانوانم بحر رحمت را برای دختران من درّ نابم من حجابم من حجابم کشتی راه نجاتم ، چشمه آب حیاتم ، معنی صوم و صلاتم ، بر حریم عفت و ناموس ، نیکو پاسم گوهر ، مرجان و لعلم ، سنجش میزان عدلم ، من بهشتم ، کوثرم ، طوبی و آب سلسبیلم ، پرنیان و سندس و استبرق و تور و حریرم من حجابم من حجابم ** ** بر تو ای دختر ز دخت پاک پیغمبر خطابست ، بهترین سرمایه از بهر زنان حفظ حجابست . حجاب از نظر آیات و روایات و عقل (1) زن با حجاب خویش می تواند شرافت خویش را حفظ کند و زن شایسته ای برای همسرش باشد . زن با حجاب خود می تواند همسرش را اسیر خود گرداند و اگر شوهرش بی اعتقاد هم باشد به دنبال زن دیگر نرود که خود این مسأله باعث استحکام نظام خانوادگی می گردد . روشن شد که عفت پاکدامنی و داشتن پوشش هم بر مرد واجب است و هم زن . به این معنا که هر دو وظیفه دارند خود را در برابر یک دیگر بپوشانند و همچنیمن بر زن نیز واجب است که عفت حیا و وقار داشته باشد و از لباس ها و اعمالی که نامحرم را به خود جلب کند بپرهیزد . سوره (24) نور – آیه (31) (2) وً قٌل لِّلمُؤمِنَتِ یَعضُصنَ مِن أَبصَرِهِنَّ وَ یَحفَظنَ فُرَوجَهُنَّ وَ لَا یُبدینَ زِینَتَهُنَّ إلَّا مَا ظَهَرَ مِنهَا وَ لیَصرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی حُبُوبِهِنَّ وَ لَا یُبدِنَ زِینَتَهنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّژأَو ءَابَآئِهِنَّ أَو ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَو أَبنَائِهِنَّ أَو أَبنَاءِ بُعُلَتِهِنَّ أَو إِخوانِهِنَّ أَو بَنی إِخوَانِهِنَّ أَو بَنی إِخَوَتِهِنَّ أو نِسَائِهِنَّ أَو مَا مَلکَت أیمَنُهُنَّ أوِ التَّبِعِینَ غَیرِ أُولِی الاربَهِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفلِ الَّذینَ لَم یَظهَروِا عَلَی عَوراتِ النِّسَاءِ وَ لَا یَضرِبنَ بِأَرجُلِهِنَّ لِیُعلَمَ مَا یُحفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَی اللهِ جمیعاً أَیُّهَ المُؤمِنُونَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ و به زنان با ایمان بگو : بعضی نگاه های خود ( نگاه های غیر مجاز ) چشم پوشی کنند و دامن های خود را حفظ نمایند و جز آنچه ( به طور طبیعی ) ظاهر است ، زینت های خود را آشکار نکنند و باید روسری خود را بر گردن خود بیفکنند ( تا علاوه بر سر ، گردن و سینه ی آنان نیز پوشیده باشد ) و زینت 1- کتاب : تفسیر نور 2- کتاب : تفسیر نور خود را ظاهر نکنند جز برای شوهران خود ، یا پدر خود ، یا پدر شوهر خود ، یا پسر خود ، یا پسر شوهر خود ( که از همسر دیگر ) ، یا برادر خود ، یا پسر برادر خود ، یا زنان ( هم کیش ) خود ، یا آنچه را که مالک شده اند ( از کنیز و برده ) ، یا مردان خدمتگزار که تمایل جنسی ندارند ، یا کودکانی که ( به سن تمییز نرسیده و ) بر امور جنسی زنان آگاه نیستند . و نیز پای خود را به گونه ای به زمین نکوبند که آنچه از زیور مخفی دارند آشکار شود . ای مؤمنان ، همگی به سوی خدا بازگردید و به درگاه خدا توبه کنید تا رستگار شوید . حجاب اسلامی (1) وظائف زن و مرد در معاشرت با یک دیگر شامل چند قسمت است : 1- هر مسلمان ، چه مرد و چه زن ، باید از چشم چرانی و نظر بازی اجتناب کند . 2- مسلمان ، خواه مرد یا زن ، باید پاکدامن باشد و عورت خود را از دیگران بپوشد . 3- زنان باید پوشش داشته باشند و آرایش و زیور خود را از دیگران آشکار نسازند و در صدد تحریک و جلب توجه مردان برنیایند . حجاب تمرینی برای رشد و تعالی (2) در تمام جوامع بشری پوشش زنان از پوشش مردان در طول تاریخ متفاوت بوده است (3) حتی در بدوی ترین قبایل نیز این تفاوت آشکارا مشخص است به احتمال زیاد یکی از علل اساسی آن نیازهای جداگانة زنان و مردان است . آموختن و کسب گذشت ایثار سازندگی و صبر و تحمل برای پسران و خویشتن داری و سازندگی و پوشیدگی برای دختران از زمره نیازهای اساسی برای رشد از مرحله نفس بهینی است کحه باید در دوران نوجوانی تأمین شود . زینت او از برای دیگران باز کرده بیهده چشم و دهان ای تو در پیکار خود را باخته دیگران را تو ز خود نشناخته پیام زن با حجاب (4) من جمالم را در جلال حجاب می یابم و پوششم خبر از دلی روشن ، درونی پاک و ایمانی قوی می دهد می گویم من اسیر نفس و مطیع شیطان و به کمبودهای مختلف مبتلا نیستم و از هر بندی و اسارتی 1- کتاب : پاسخ به پرسشهای جوانان 2- کتاب : پاسخ به پرسشهای جوانان 3- بدون در نظر گرفتن گروههای بی ریشه ای نظیر برهنگان 4- کتاب : آنچه باید یک زن بداند . آزاد گشته ام و در سایه ولایت الله درآمده ام و همچون مرواریدی درون چادر چون صدف جای گرفته . با چادر نشان می دهد که دیندار واقعی هستم و پیرو حقیقی قرآن ، رسول خدا (ص) ائمه معصومین ( علیهم السلام ) و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستم که او در تمام صفات نیکو و انسانی به بالاترین حد رسید و جهان بعد از قرنها به وجودش افتخار می کند و خواهد کرد و الگوی همه زنان آزاده و پاکدامن عالم بود و هست و خواهد بود پیرو شیر زنی هستم که عظمت دروغین یزیدیان را در هم شکست و درس زندگی شرافتمندانه را به تمام مردان دنیا آموخت . ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است تقدیر و تشکر : در آخر لازم می دانم از استاد محترم خانم حکیمه رنجی که راهنمایی های لازم را در انجام این تحقیق به اینجانب ارائه دادند و همچنین از خانم رنجبر مسئول محترم کتابخانه ی ولیعصر که منابع مورد نیاز را در اختیار من قرار دادن نهایت تشکر را داشته باشم . منابع و مآخذ : قرائتی محسن ، تفسیر نور ، تهران ، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن ، چ دوازدهم ، تابستان 1386، ج 8 ، ص 472 . محمدی نیا اسدالله ، آنچه باید یک زن بداند ، ورامین ، علمی فرهنگی صاحب الزّمان (عج) ، چ هشتم 1385 ، ج اول ، ص 462 . محمدی نیا اسدالله ، پاسخ به پرسشهای جوانان ، قم ، سبط اکبر (ع) ، چ پائیز 1384 ، ج 2 ، ص 384 . درادامه... هر زنی زیباست پسری از مادرش پرسید چرا زنها گریه می کنند ؟ مادر پسرش را در آغوش گرفت و گفت : نمی دانم . از پدر پرسید : جواب داد ، زنها همه بی دلیل گریه می کنند . پسرک متعجب بود از راحتی گریه زنها . پسرک در خواب از خداوند پرسید دلیل گریه زنها چیست ؟ خداوند فرمود : آفریدم زن را با چهار نشانه آسمانی : 1- احساس برای عشق به فرزند 2- قلب برای عشق به همسر 3- شانه هایش را برای تحمل بار زندگی 4- و اشک را برای ... پس زیبایی زن در چشمان اوست و تنها راه ورود به قلبش چشمان پاک و زیبای اوست .

پاسخ خودآزمايي هاي زبان و ادبيات فارسي پيش دانشگاهي

درس اول ني نامه ص 7 1- جدايي : دوري از مقام وصل ، جدايي روح ما از روح كل ني : انسان عاشق دورافتاده از محبوب ازل ، انسان عارف يا كامل ، مولوي نيستان : عالم معنا ، ذات حق و مكان وصل 2- بيت چهارم 3- تاثير مثبت و منفي ني برافراد ، هم در شادي نواخته مي شود و هم در غم 4- نابودي 5- پرده ي اول : نغمه و آهنگ و موسيقي / پرده ي دوم : حجاب و مانع پرده دريدن كنايه از آشكار كردن اسرار دل ، رسوا كردن 6- عشق ، معشوق (خداوند) 7- زيرا روح نيايش در تاروپود آن تنيده است . درس دوم مناجات نامه ص 11 1- الف – نروم جز به همان ره كه توام راه ، نمايي = تنها آن راهي را خواهم پيمود كه تو آن را به من نشان مي دهي در اين صورت راه مفعول و م متمم است . ب- نروم جز به همان ره كه توام راهنمايي = تنها راهي را خواهم پيمود كه تو راهنماي من هستي م مضاف اليه براي راهنما مي باشد. 2- بيت 6 همه بيشي تو بكاهي همه كمي تو فزايي . 3- مضامين اخلاقي ، عرفاني و تربيتي يا حاوي نيايش هاي لطيف و زيبا ، لبريز از معارف و آموزش هاي اخلاقي و اجتماعي است . 4- رحيم ، عظيم ، كريم ، حكيم ، بخشنده ، ستارالعيوب ، علام الغيوب . درس چهارم كاوه آهنگر ص 28 1- ستايش داد پيشگي و تاكيد بر دادگري 2- هردو انقلاب مردمي و ضد شاهان ستمگر بوده است 3- چون به خدا ناسپاس و دچار غرور شد و گفت من خدا هستم . 4- خوهاي اهريمني و بيداد و منش خبيث . 5- نفوذ به خورشخانه و دربار و نجات دادن يكي از دونفري كه قرار بود هر روز كشته شوند. 6- حضرت ابراهيم (ع) 7- ضحاك 8- ضرب المثل جاي سوزن انداختن نبود 9- شاهنامه ، سرگذشت ملتي است در طول اعصار و نشان دهنده ي مردمي است كه براي آزادگي و شرافت و فضيلت جنگيدند و نشان دهنده ي فرهنگ و انديشه و آرزوي آن هاست . درس پنجم ، گذر سياوش از آتش ص 35 1- زمينه ي داستاني : ماجراي سياوش و گذر او از آتش ، شكل كامل داستاني دارد. زمينه ي قهرماني : سياوش از نظر نيروي مادي و معنوي ممتاز است و در برابر خودخواهي و كام خواهي سودابه ايستادگي مي كند. زمينه ي قومي و ملي : كليه ي ويژگي هاي سياسي و اعتقادي بيان شده در داستان ، نمايانگر زمينه ي ملي است مثل كافور به كفن زدن در هنگام مردن ، مراسم آزمايش گذر از آتش (سوگند خوردن) زمينه ي خارق العاده : گذر سياوش از آتش . 2- او سوار بر اسب مي شود ، لباس سفيد به تن مي كند و بر آن كافور مي پاشد ، كلاهخود طلايي بر سر مي گذارد ، خندان و با دلي پر اميد به سوي آتش مي رود. 3- اندوهگين شدن و گريستن بر حال او سراسر همه دشت بريان شدند برآن چهر خندانش گريان شدند 4- همي خاك نعلش برآمد به ماه ، زمين گشت روشن تر از آسمان ، توگفتي شب آمد به روز 5- با شنيدن اين سخنان تهمت آميز : آتش دوزخ برايم آسان گشت . يا اين تهمت آنقدر سوزنده است كه آتش دوزخ برايم آسان شد. 6- اگر پاك باشم خدا مرا نجات مي دهد. اگر بي گناهم رهايي مراست . 7- كيكاووس دستور مي دهد كه او را دار بزنند ، درباريان او ميانجيگري مي كنند و سياوش او را مي بخشد ولي چون دست از توطئه و دسيسه بر نمي دارد سرانجام بعد از مرگ سياوش ، چون رستم سودابه را مقصر مي داند به كاخ او رفته ، او را مي كشد. ز پرده به گيسوش بيرون كشيد زتخت بزرگيش بيرون كشيد به خنجر به دونيم كردش به راه نجنبيد برتخت ، كاووس شاه 8- فردي جاه طلب ، خودخواه و ستمگر درس ششم درياي كران ناپديد ص 40 1- چون در همه زمان ها انسان ها عواطف و احساسات دارند و آن ها را در قالب شعر غنايي بيان مي كنند. 2- با بيت سوم و چهارم 3- سركشي عاشق از عشق ، او را به معشوق نزديك تر مي كند و فرار از دام عشق ممكن نيست. 4- عشق او باز مرا به بند آورد (گرفتاركرد) كوشش بسيار سودمند نشد. 5- كز كشيدن تنگ تر گردد كمند 6- بيت چهارم درس هفتم ، من اين همه نيستم ص 42 1- فروتني و تواضع 2- خواست عملاٌ ثابت كند كه القاب ، نشان دهنده ي چيزي نيست ، بلكه القاب خوب و بد همه لفظ است و بيانگر حقيقت وجودي انسان نمي باشد. 3- هيچ كدام 4- هيچ يك از اين لقب ها ، حقيقت مرا نشان نمي دهد. 5- بازرفتند : بازگشتند /بشوريدند : اعتراض كردند / بيرون گرفت : بيرون آورد / آواز داد: صدا زد ، گفت 6- اقامت : ماندن ، جاي گزيدن اقامه : برپاداشتن ، به جا آوردن مصاحبت : هم نشين شدن مصاحبه : گفت وگو با رجل سياسي ، علمي و ادبي ، گفت وگو با مردم ارادت : ميل قلبي به كسي يا چيزي داشتن ، اخلاص و اظهار كوچكي در دوستي اراده : خواستن ، ميل ، قصد و آهنگ ص 43 حدي خوان 1 - در غل و زنجير زير آفتاب ، كنار خيمه انداخته 2- بلي ، زيرا بعد از اتفاقي كه رخ داد و حرفش را ثابت كرد ، غلام را آزاد نمود 3- خير 4- مهمان نوازي 5- الف : كاربرد فراوان افعال پيشوندي كه در زبان امروز كمتر يافت مي شود مانند : فراز رسيدم ، فرو گرفتند ب: آوردن ((مر)) و ((را)) با هم مثل : مراكرام ضيف را ج- آوردن حرف اضافه ((اندر )) به جاي ((در)) د: آوردن ((همي)) به جاي ((مي)) ماضي استمراري مثل همي رفت ر: آوردن كلمات به شكل قديم مثل ((اشتر )) به جاي شتر ز: آوردن اصطلاحات منسوخ مثل : او را در كار من كن در گذشته (دستور دادن ، امر كردن ، انجام دادن ) 6- فرمود در امروز (گفتن) افعال و صيغه ها و مشتقات رايج آن عبارتند از : فرمود ، فرمودند ، بفرماييد ، فرمايش و فرموده 7- تاثير شعر و موسيقي بر حيوانات درس هشتم مناظره خسرو با فرهاد ص 47 1- شناخت شخصيت و هدف فرهاد و منصرف كردن او از عشق شيرين 2- عاشقي سرسخت و پاكباخته و فروتن كه با تمام وجود به معشوق عشق مي ورزيد و در عشق صادق بود. 3- بيت 12 بگفت آشفته از مه دور بهتر 4- بگفتا گر خرامي در سرايش (چه مي كني ؟) بگفت (اگر در سرايش بخرامم ) اندازم اين سر زير پايش ، بيت 6 جمله دارد. 5- محكم ، قاطع ، صادقانه و در ظاهر آشفته و در باطن منطق عشق بر آن حاكم بود. 6- ياد نكردن از او 7- نثار كردن سر در راه معشوق درس نهم نفحات صبح ص 49 1- مگس و عقاب ، بزه و ثواب ، بلبل و غراب ، بگردد و نگردد . 2- زيرا مانند چهره ي محبوب است كه نقاب را از صورت برداشته باشد. 3- مصرع دوم ، تمثيلي براي تبيين موضوع مصرع اول است . 4- درآب مرده بهتر كه در آرزوي آبي ، مگس كجا تواند كه بيفكند عقابي 5- الف – ماندي ، ماضي ساده / ماند مضارع اخباري ب- ماندي از مصدر ماندن توقف كردي ، تاخير كردي / ماند از مصدر مانستن شباهت دارد . اكسير عشق ص 50 1- از خود بيخود شدم ، خودم را فراموش كردم 2- آرام ، ساكت (ساكن شود : تسكين يابد ) 3- بيت 6 درس دهم دولت يار ص 52 1- زيرا وحدت موضوع دارد . يعني ، تماماً اظهار شادي از پايان يافتن مشكلات اجتماعي و فردي است و دراين غزل شادي حافظ در نابودي حكومت ستم پيشه مشاهده مي شود . بنابراين ، مضموني كه حلقه هاي غزل را بهم پيوند مي دهد اوضاع اجتماعي عصر حافظ است . 2- بلي ، زيرا در آن به كنايه از اوضاع و احوال زمانه سخن مي گويد. 3- كلمات متضاد : شب و روز ، بهار و خزان ، خار و گل مضمون متضاد : ناز و تنعم خزان (دوره ي حكومت امير پير حسين ) قدم باد بهار(دوره ي حكومت ابواسحاق...) در پرده ي غيب بودن صبح اميد (دوره ي حكومت پير حسين برون آمدن صبح اميد (دوره ي حكومت ابواسحاق ) پريشاني شب هاي دراز وغم دل (دوره حكومت پيرحسين ) سايه ي گيسوي نگار (دوره ي حكومت ابواسحاق) تشويش خمار (دوره حكومت پير حسين ) لطف نمودن ساقي (دوره ي حكومت ابواسحاق ) 4- الف : گيسو ، پريشاني ،دراز / شب و سايه / شب و گيسو ب : بيت دوم 5- همه به معني پايان رسيدن است .همه افعال ، فعل خاص و ماضي مطلق هستند به معني ((به پايان رسيدن)) به جز در بيت ششم كه به معني ماضي التزامي است ((به پايان رسيده باشد)). 6- بيت دوم و سوم ناز فرمودن خزان – شوكت خار 7- در اين بيت اگر چه حافظ از پايان يافتن رنج ها احساس رضايت مي كند ، اما در مصرع اول از بي توجهي و كم لطفي ديگران نسبت به خود گله و شكايت مي كند. راه بي نهايت ص 54 1- نكته دان عشق 2- ايهام در كلمه مپيچ است به معني گلاويز شدن و پيله كردن ، گرفتار شدن كه با كمند تناسب دارد . 3- با تمام دقتي كه در قرون اوليه اسلامي در ضبط قرآن كريم اعمال مي شد باز در خواندن قرآن اختلاف هايي ديده شده كه ناشي از گوناگوني لهجه و نبودن اعراب و نقطه است . از بين قاريان مشهور7 قاري شهرت بيشتر دارند كه قرائت هاي آن ها مورد قبول همگان است هريك از 7 نفر ، دو نفر راوي داشتند و در مجموع 14 نفر هستند. 7 قاري عبارتند از : 1- عبدالله بن عامر دمشقي 2- عبدالله بن كثير مكي 3- عاصم 4- ابوعمرو 5- حمزه بن حبيب كوفي 6- نافع بن عبدالرحمن 7 – كسايي 4- چشم معشوق 5- ستاره ي قطبي و دراينجا منظور پير طريقت است . 6- رعايت و لطف مدعي 7- الف : فعل جمله صورت توان بست (وجه مصدري ) فعل اصلي ((صورت بست)) مي باشد. ب- كجا براي اين راه ، نهايتي صورت توان بست ؟ چنانچه حرف(( را )) فك اضافه به حساب آوريم جمله ي صريح آن چنين مي شود: كجا نهايت اين راه صورت توان بست ؟ 8- آفتاب و سايه : تضاد و تناسب درس يازدهم اشارت صبح ص 56 1- شوق (شعله ي آتش در مقايسه با شوق من همانند طفل ني سوار است ) 2- شرر ، شرار، غبار ، خمار ، خنده و آينه دار 3- بيت دوم 4- عمر كوتاه و زندگي زودگذر ، غير واقعي بودن لذات اين دنيا 5- غرقه ، محيط ، كنار و آب 6- ناپايداري عمر ، بي اعتباري دنياي مادي 7- چون مقام هاي دنيوي موقتي هستندونهايتاً براي شخص چيزي جزننگ وبي آبرويي به جاي نمي گذارد. 8- دنيا درس عيب جو و مجنون ص 57 1- چون مجنون عاشق ليلي بودوهمه چيز او راحسن وكمال مي ديداما عيب جو ، چون ظاهر نگر بود فقط عيب ها را مي ديد . 2- همان طور كه آندره ژيد در كتاب مائده هاي آسماني گفته است : بكوش تا عظمت در نگاه تو باشد نه درآن چيزي كه به آن مي نگري . يعني بايد ديدمان عوض شود زيرا اگر چشم با هنر و خوبي ها همراه باشد خوبي را مي بيند و اگر با بدي همراه باشد همه چيز را بد مي بيند . 3- مولانا ليلي را زيبا مي داند ولي نه زيباي زيبا رويان و او را به زشتي نكوهش نمي كند. وحشي بافقي ليلي را كاملاً زشت مي داند. 4- علامت نكره ، چون ي در قصوري علامت نكره مي باشد بهتر است ي در حوري را هم نكره بگيريم . درس دوازدهم سپيده آشنا ص 61 1- چندشناك ، وهمناك ، شدايد استخوان سوز ، نگاه وحشتناك غارها 2- توصيف ماه و حركت آن در شب بر فراز سرزمين ماتم زده ي كربلا در بند چهارم . 3- ديشب ، شب عاشورا / امشب : شب شام غريبان 4- اگر دين نداريد (لااقل ) در دنيايتان آزاده باشيد . 5- زيرا نويسنده به كمك احساس و تخيل شاعرانه ي خود به توصيف ابعاد مختلف ، قيام كربلا و انديشه هاي جاري در آن پرداخته است ودر آن توصيفات زيبايي وجود دارد كه بيانگر عواطف انساني است . قلب مادر ص 63 1- بيت آخر 2- عشق لطيف مادري و بيان احساسات او درباره فرزندش 3- چون خالي ازهرنوع عاطفه اي است وبه مادر بي احترامي كرده وبه خاطر هوس دست به قتل او مي زند. 4- تكليف كلاس درس سيزدهم كيش مهر ص 66 1- سرمستي و از خود بيخود شدن يا نيل به الله و فناي في الله . زيرا در مسلك عاشقان و عارفان پرستش حقيقي وقتي رخ مي دهد كه صوفي كاملاً از خود بي خود شده و مجذوب حق شده باشد . 2- بيت سوم 3- قطرات باران 4- زيرا آينده نيز همانند گذشته گذرا و ناپايدار است . 5- بيت : به خون خود آغشته و رفته اند چه گل هاي رنگين به جوبارها 6- حلاج رنج بي حساب ص 67 1- اين قدر نگوييد من ، بگوييد مكتب من 2- نقص و كمال / عيب و جمال / خويش و غير درس چهاردهم ص 70 1- غم اول عادي و دنيايي است / غم دوم ، غم عشق است كه شاعر خواهان آن مي باشد و جنبه آفرين و تحسين و سازندگي دارد. 2- شاعر ، زخم وارد شده بر سينه ي مبارز را مثل مدال افتخار مي داند كه بر سينه ي فردي زده باشند. درس پانزدهم ص 75 1- پرگو (آكنده گوش ، ژاژخاي ) كم گوي (سرافراز ، كم آواز ، تامل كننده در جواب ، داراي سخنان مرواريد مانند ) 2- صدف ، مشك ، كوه 3- بيت ششم : نشايد بريدن نينداخته 4- بيت دهم : حذر كن ز نادان ده مرده گوي چو دانا يكي گوي و پرورده گوي با بيت يازدهم نيز ارتباط دارد 5- آكنده گوش در لغت به معني كر است و كنايه از نصيحت ناپذير . كسي كه زياد سخن مي گويد چون فرصت شنيدن ندارد سخن در گوش او فرو نمي رود و مثل فردي است كه گوشش كر است و طبيعتاٌ به اندرز و حرف ديگران گوش نمي دهد. 6- اخلاقي 7- شعرهاي تعليمي در قديم غالباً مشتمل بر سرودهاي اخلاقي ، ديني و عارفانه بود ولي از انقلاب مشروطه به بعد مسائل سياسي اجتماعي و روانشناسي نيز به حوزه ي شعر تعليمي وارد شد. درس ذكر حسين بن منصور ص 79 1- الف- وقايع عجيبي كه مخصوص او بود ب- حكم و فتواي جنيد لازم است ج- اعتراض كردند 2 – مردم قشري وعادي حقايق را درك نمي كنندنه تاييد شان به دردمي خوردونه تكذيبشان بنابراين ، اصل ، قبول الهي است . او اظهار نظرهاي مردم را در اين زمينه بي تاثير مي داند و كار حلاج را يكسره به خدا وا مي گذارد. 3- جنيد به هنگام صدور فتوا، جامه ي زاهدان و مشايخ را پوشيد. 4- براي اين كه بتواند فتوا بدهد چون او مي خواست خود را در مقام صوفي تبرئه كند و بر اساس شخصيت فقاهت و شيخي خود فتوا بدهد به همين دليل لباس صوفيان را از تن بيرون آورد و لباس مشايخ را پوشيد. 5- چون شبلي هم درد حلاج بود و معناي اناالحق را مي فهميد اما در موافقت با مردم از روي آگاهي به سوي او گل مي اندازد به همين دليل حلاج از او گله مي كند. 6- زيرا منكران حلاج به علت استواري در دين و بر اساس توحيد با او مخالفت مي كردند و چون او را مشرك مي دانستند مي خواستند با كشتن او ، اصل شرك را از بين ببرند در حالي كه مريدان فقط به حلاج خوش گمان بودند. 7- زيور و زينت بخش مردان خدا ، خون و شهادت آنان است . 8- واقعات غرايب / كارهاي عجايب درس (مست و هشيار ) ص 82 1- فسادهاي اجتماعي 2- رشوه گيري و فساد حاكم بر قوه ي قضائيه 3- فساد و گناه ، كمش هم زياد است و در اينجا بحث بر سر كم يا زياد بودن گناه نيست بلكه نفس عمل مهم است يعني شراب خوردن حرام است چه كم باشد و چه زياد . خود آزمايي درس هفدهم (گويي بط سفيد جامه به صابون زده است )ص 88 1- اسب سياه : ابرهاي تيره / لؤلؤتر: قطره هاي باران 2- ابر بزرگ و سياه در حال حركت را به اسب سياه قوي هيكلي تشبيه كرده است كه در حال تاختن است و قطره هاي باران همچون مرواريد از سم آن فرو مي ريزد . 3- مشك سياه استعاره از سياهي درون لاله / در ثمين استعاره از قطره هاي باران است . 4- چون سبزه ها بسيار و گسترده وكوتاه هستند به خيمه ي لشكريان چين كه فراوان هستند تشبيه شده اند و لاله كه قامتي بلندتر از سبزه ها دارد و قرمز و زيباست به خرگه يا سراپرده ي بزرگ پادشاه تشبيه شده است ، كه در ميان خيمه هاي سربازان به پا شده است 5- مسمط 6- گويي بط سفيد : تخيلي / مست و هشيار : واقعي و نمادين / راه بي نهايت : تخيلي / دماوند : نمادين / شب كوير : تخيلي ، نمادين ، واقعي / سپيده آشنا : تخيلي و واقعي 7- وقتي كه فقط به اطلاعات و آموخته ها تكيه نكند و به تجربه هاي عاطفي و ارتباط با دنياي بيرون بپردازد. خودآزمايي درس دماوند ص 92 1- سيم استعاره از برف هاي روي قله / كمر بند آهني استعاره از تيرگي هاي حد فاصل بين قله و دامنه كوه 2- بلندي كوه 3- چون كوه دماوند آتشفشان خاموش است و روشنفكران جامعه ي شاعر در برابر ظلم حاكمان خاموش هستند و سكوت كرده اند ، بنابراين شاعر از تشبيه كوه به مشت ، پشيمان مي شود و كوه را به قلب افسرده كه نشانه ي پژمردگي است تشبيه مي نمايد. 4- تا چشم بشر روي او را نبيند (بيت به انزوا و گوشه گيري روشنفكران اشاره دارد) 5- ورم استعاره از برآمدگي قله ي كوه / كافور استعاره از برف 6- خفقان و سانسور (نبودن آزادي كلامي و قلمي ) 7- شاعر (بهار ) 8- دماوند نماد ومظهر انسان هاي انقلابي يا روشنفكران آگاه به مسائل جامعه ، اما خاموش ( هم چنين مي تواند نماد جامعه يا خود شاعر باشد) 9- تا وارهي از دم ستوران / وين مردم نحس ديو مانند ، با شير سپهر بسته پيمان / با اختر سعد كرده پيوند يا : چون گشت زمين زجور گردون / چو نين خفه و خموش و آوند بنواخت زخشم بر فلك مشت / آن مشت تويي تو اي دماوند خود آزمايي درس نوزدهم (توصيف كويمات و...) ص 94 1- موقعيت طبيعي و تاريخي و جغرافيايي شهرها ، سبك معماري ، مردم شناسي از جهت آداب و رسوم اعتقادات ، محصولات كشاورزي ، پيشه و معيشت مردم 2- توصيف واقعي 3- به سمت جنوب / از سه طرف به دريا محدود مي شود (شبه جزيره ) 4- در اطراف شهر طرابلس هيچ منزل و آبادي وجود ندارد بجز دوسه كاروان سرا و توقف گاه 5- مشهد به معناي محل شهادت و محل حضور است . چون در كاروان سرا ، مردم حضور مي يابند ، در نثر ناصر خسرو به عنوان مشهد تلقي شده است. 6- نثر ساده و روان / ايجاز / جابه جايي دستوري واژه ها / آوردن دو حرف اضافه براي يك متمم / آوردن جمع الجمع 7- آدينه ، چون نماز جمعه در آن برگزار مي شد. 8- خندق 9- نايژه (ناي + ژه )= ني كوچك = لوله كوچك خودآزمايي درس نوزدهم (شب كوير) ص 99 1- بي باك ، صبور ، قهرمان ، شجاع ، بي نياز ، ايستا و ماندگار ، فروتن (بي چشم داشت نوازش و ستايش ) ، نترس ، بي برگ و بار ، بي گل ، نا اميد از شكفتن و ... 2- درخت بيد 3- خيال 4- نخلستان خاموش و پر مهتاب / كشور سبز آرزوها / چشمه ي مواج و زلال نوازش ها / سرزمين آزادي و نجات / جايگاه بودن و زيستن / آغوش خوشبختي / نزهتگه ارواح پاك / ميعادگاه انسان هاي خوب. 5- حضرت علي (ع) ، درد دل كردن حضرت علي (ع) با چاه از تنهايي و سفاهت مردم 6- عطر الهام / چشمه ي نوازش / آغوش خوشبختي / دامان حرير الهه ي عشق / قنديل زيباي پروين و ... 7- مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو / يادم از كشته ي خويش آمد و هنگام درو ((حافظ)) ساكنان حرم ستر و عفاف ملكوت / با من راه نشين باده ي مستانه زدند ((حافظ)) 8- مهتاب 9- ديدگاه روستاييان را ديدگاهي معنوي و ديدگاه شهريان را ديدگاهي مادي مي داند. 10- ولقد زينا السماء الدنيا بمصابيح ... شب ها به مهتاب روشن است يا به قطره هاي درشت و باران ستاره ، مصابيح آسمان تلميح به آيه ي فوق دارد ستاره ها به مصابيح تشبيه شده است . خودآزمايي درس بيستم (به بلبل ) ص 103 1- شاعر ديگري در نزديكي تو هست كه چنگي ساده تر از ارغنون تو دارد ، و در دل خويش با يك دنيا غبطه و رشك سرود شبانه تو را در دل جنگل تكرار مي كند ./ اوه ! صدايت را با صداي من در آميز ، زيرا يك گوش واحد است كه اين هر دو صدا را مي شنود... 2- اختر شب سرخم مي كند تا صداي تو را بشنود/ صداي آسمان نيلگون و صداي درختان سرسبز است ... / زبان شاخه ها ... / زمزمه ي شاخ وبرگ درختان ... / زبان امواج 3- تركيبي موزون از دلپذيرترين صداهاي طبيعت و مبهم ترين آه هاي آسمان 4- بلبلا مژده بهار بيار خبر بد به بوم باز گذار (سعدي) 5- ماه ، اختر ، شب ، آسمان ، جنگل ، آب و گل 6- آهنگ لطيف / زمزمه سوزان / دم لطيف / آواي سبك و لطيف خودآزمايي درس بيست (اورازان ) ص 107 1- كولي ها فقط تابستان ها پيدايشان مي شود. چند تا خر دارند و دو برابر آن سگ . سياه چادر خود را كه علم كردند ، كوره ي كوچكي هم بر پا مي كنند . زن هاشان به خوشه چيني و در يوزگي و مردها به آهنگري 2- غرور به خصوصي دارند و افسانه هاي به خصوصي (دارند) زن هاشان به خوشه چيني و در يوزگي (مي روند) و مردها به آهنگري (مي روند) 3- اهالي ، آن را (آب ريزان) معني مي كنند و به معناي ديگر آن را افرازان هم گفته اند. 4- مصالح ساختمان ها (خشت ، تير ، كاه گل ، چينه ، گل سفيد) شكل و ساختار بناهاي عمومي نحوه ي تزيين ساختمانها /اختلاف بناهاي جديد و قديم / تفاوت اتاق هاي زمستاني با تابستاني . خودآزمايي درس بيست و يكم چند حكايت از اسرارالتوحيد 1- مي خواست به طور غير مستقيم شيخ بوعبدالله باكو را راهنمايي كند و به او بفهماند كه جهنم جاي مغروران و متكبران است . 2- حكايت پاكبازي (اميرمقامران ) 3- حكايت بهترين خلق 4- خط بر كسي فرو كشيدن 5- حكايت انسان راستين 6- نكته گويي و عبرت آموختن به شيوه ي غير مستقيم 7- بهتر است كه خودم را بدترين مردم بدانم 8- فرو مي راند ، فرو مي شد ، فرو نتوان كشيد ، در آميزد ، در آمد ، فروآمد 9- راست باز و پاك باز و امير باش / با خويش رسيد 10- داستان خاكستر ريختن زني از همدستان ابولهب بر سر پيامبر اكرم (ص) درس بيست و يكم سيرت مولانا ص 122 1- ساده ، شكيبا ، فروتن بود 2- از پيش آمدهاي خير ، زياد اظهار شادماني نمي كرد و در حادثه ها هم به شكايت نمي پرداخت . 3- به قول خود مولوي : كوشش بيهوده به از خفتگي آن چه مهم است تلاش است نه نتيجه ي آن ، تلاش و كوشش در راه تعالي روح اگر چه ممكن است انسان را به حقيقت نرساند ، باعث دوري او از تعلقات دنيا مي شود. 4- او دنيا را از ايشان دريغ نمي دارد بلكه ايشان را از دنيا دريغ مي دارد يعني نعمات دنيا را از خانواده اش دريغ نمي دارد ، بلكه آنها را از وابستگي به دنيا مي رهاند و آنها را از دنيا دور مي دارد كه به ارزش و منزل خود پي ببرند. 5- هجوم صليبيان و حمله ي مغول 6- ستيزه براي زنده ماندن 7- بينش مندي را برتر مي داند . چون مولوي عارف است و عارفان شناختي را كه از طريق دريافت قلبي باشد ، برتر مي شمارند . 8- وقتي نادانان در حق او بد زباني مي كردند بي ادبي آنان را تحمل مي كرد . 9- هر دو ، نمونه ي ساده زيستي و مخالفت با زورمندان و تلاش براي ايجاد دنياي تازه بودند. 10- نه آيا بايد شكر كني كه باز تو را كبي و او مركوب . 11- دل كندن از تعلقات دنيايي و نعمت هاي آن جهاني (دوري از هرچيز غير از خدا) 12- با نثري گيرا و تحقيقي و بيان شيوا ، شرح حال مولانا را به شيوه اي نو و تركيبهاي بديع و با استفاده از طنزها و كنايه هاي زيبا در شكل داستان بيان كرده است . درس بيست و دوم بارقه هاي شعر فارسي صفحه 127 1- مردم با تمام وجود به خداوند ايمان داشتند و همه ي پيش آمدها را خواست خداوند مي دانستند. 2- در اين قصه ها ، عالم افسانه ها پر رنگ ونگار و پران و نرم است . 3- سعدي جمع كننده ي اضداد است ، مانند شرع و عرفان / عشق و زندگي عملي / شوريدگي و عقل هم براي جوانان هم براي پيران ، هم در سطح افراد مبتدي و هم براي دانشوران و ... 4- اين تنها ، خصوصيت كلام سعدي است كه سخنش به سخن هم شبيه باشد و به هيچ كس شبيه نباشد ، در زبان فارسي احدي نتوانسته است مانند او حرف بزند و درعين حال نظير حرف زدن او را هر روز در كوچه و بازار مي شنويم . 5- فعاليت دانش آموزي 6- نوعي ازحركت است بين يورتمه وقدم زدن در اينجا از روي شوق و هيجان بالا و پايين و مارپيچ دويدن . 7- به كمك وسعت دامنه ي كلام و عبارات و ابيات بعدي ، مفهوم متن را در مي يابيم . 8- نويسنده ، خواسته است كه براي خطاهاي خود عذري بياورد . خودآزمايي درس بيست و دوم (افسانه عاشقي – تسلي خاطر) ص 131 1- اين فرقه يكي از سلسله هاي صوفيه ، از اتباع خواجه محمد نقشبند است ، طريقه ي نقشبندي در هند ، چين ، تركستان ، تركيه ، ايران ، در مناطق كردستان عراق ، پيرواني دارد. كتاب رشحات ، عين الحيات تاليف علي بن حسين واعظ كاشفي در مناقب مشايخ نقشبنديه و آداب طريقت ايشان است . 2- به مناسبت زادگاهش جام و به خاطر ارادتي كه به شيخ جام داشت . 3- هرچه در نوشتن آن سعي كني ، تند باد آن را پاك خواهد كرد. 4- براي تسلي خود و آرامش يافتن مي نويسد . 5- نام ليلي 6- هركس از عشق بهره اي نبرده است ، زندگي حيواني دارد 7- عشق مايه ي علو روح و آرامش است (پايداري عشق) 8- در مصراع اول در معناي حقيقي خود(حيوان باركش ) به كار رفته است و در مصراع دوم منظور انسانهاي بي خبر از عشق و احساس است . خودآزمايي درس بيست و سوم (ميرزا رضا كلهر ) ص 137 1- لباس راسته و بر روي لباس ، عبايي مي پوشيد . يك چشمش پيچيدگي كمي داشت . قدش متوسط بود ، باريش نوك دار قرمز ، سرش را تماماً مي تراشيد و تا از خانه بيرون نمي رفت لباس رو نمي پوشيد در تابستان با پيراهن و زير جامه بود . گاهي در حين مشق كردن پيراهن را مي كند . در زمستان نيم تنه برك و پوستيني نيز علاوه مي كرد . 2- اگرچاپ نويسي هاي اونبود شايدشيوه ي خاص او در نستعليق از بين مي رفت در حالي كه امروز شيوه ي مير عماد پيش افتاده است . 3- نثر كتاب ساده ، روان ، صميمي ، گيرا و جذاب است و جمله ها كوتاه و رسا مي باشد توصيفات دقيق ، جزيي و زيبا است . اطلاعات وسيع ، كامل و با دقت زياد نوشته شده است . 4- توصيف شيوه مشق كردن ميرزا 5- پچ پچ / جيك جيك / قار قار / شر شر 6- يك باره با يك حركت قلم و بدون برداشتن آن كلمه را به طور كامل مي نوشت . 7- سر هم رفته : روي هم رفته ، كلاٌ / از كار در آوردن : كاري را به طور كامل انجام دادن / سروازدن : خودداري كردن ، سرباز زدن 8- آزاد انديش و منتقدي بود كه بدون ترس ، از رفتار حكومت انتقاد مي كرد و عقايد سياسي خود را بي پرده اظهار مي كرد. 9- ميرزا محمد حسين ذكاءالملك ، ميرزا عباس خان قوام الدوله ، ميرزا حسن خان مشير الدوله ، كشيكچي باشي (عبد... خان )، ملك الخطاطين ، ميرزا زين العابدين شريف قزويني – صدر الكتاب (سيد محمود) مشير الملك (ميرزا حسن خان ) 10- نفس نكشيدن / نفس عميق كشيدن 11- سخنان شيرين ، شب تلخ ، فرياد خشن ، صداي لطيف ، شعر گرم و ... 12- تحرير در لغت به معني نوشتن است . خط تحريري در اصطلاح خط ، نوشتن با دست است . خط تحريري ، به سبب ظرافت ، زيبايي و سرعتي كه در نوشتن آن است براي دست نوشته هاي ما خط معيار به شمار مي رود. افشين و بودلف درس بيست و چهارم ص 149 1- احمد با خواهش وزاري نزد افشين برود و ميانجيگري كند ومانع كشتن بودلف شود در صورت راه ندادنش به زور وارد شود اما هيچ پيام و كلامي از جانب خليفه بيان نكند. 2- او را با چشم بسته و تنها با يك شلوار ديد در حالي كه با افشين مشغول بحث و جدل بود . جلاد شمشير به دست ، براي زدن گردن او آماده ايستاده بود . 3- تصور مي كرد كه نگهبانان با آوردن عذر و بهانه او را به خانه افشين راه ندهند ولي حجاب و نگهبانان طبق عادت گذشته به استقبال او آمدند. 4- چون او را حامي بودلف مي دانست و حدس زده بود كه براي شفاعت بودلف آمده است . 5- زيرا افشين بسيار اصرار مي كرد كه در مقابل شكست بابك خرم دين ، اختيار جان و مال بودلف را به او بدهد. 6- هركس آن كند كه از اصل و گوهر وي سزد. 7- راضي نشدم خون مسلماني بيهوده ريخته شود و خداوند به خاطر اين دروغ مصلحت آميز مرا مؤاخذه نمي كند. 8- كوتاهي جمله ها و ايجاز و جابه جايي اجزاي جمله 9- شخصيت اصلي : احمد بن ابي دواد است كه داستان را نقل كرده است . راوي داستان : اسماعيل بن شهاب است كه مي گويد: از احمد بن ابي دواد شنيدم (راوي : كسي كه حكايتي را از ديگري نقل كند ، روايت كننده ، آن كسي كه اخبار و احاديث را روايت كند) قابل ذكر است كه كلمه ي راوي در خود آزمايي شماره 2 صحيح نيست . درس بيست و پنجم (قصه عينكم ) ص 157 1- عينك ، تعليمي (عصا) ، كراوات 2- راوي : نويسنده / زمان : نوجواني نويسنده / مكان : شيراز 3- آه ! او هرگز اين صحنه را فراموش نمي كند . براي او لحظه ي عجيب و عظيمي بود كه عينك به چشمش رسيد ، ناگهان دنيا برايش تغيير كرد و همه چيز برايش عوض شد . با دقت عينك را از جعبه بيرون آورد و آن را به چشمش گذاشت . دسته ي سيمي عينك را به پشت گوش راستش گذاشت ، نخ قند را به گوش چپش برد و چند دور تاب داد و بست در اين حال وضع او تماشايي بود قيافه ي يغورش ، صورت درشتش ، بيني گردن كش و عقابي اش هيچ كدام با عينك بادامي شيشه ي كوچك جور نبود. 4- آن جايي كه شخصيت داستان ، براي اولين بار عينك به چشمش مي زند و دنيا در نظرش تغيير مي كند. 5- لحن عاميانه و محاوره اي ، توصيفات دقيق و جزء به جزء توجه به ريزه كاريها و زبان ساده و طنز گونه . 6- الف : مقدار عمر (قد بنده نسبت به سنم دراز بود) ب: صحنه ي نمايش (چشم را به سن دوختم . ج: نوعي آفت گياهي (مثل حاصل سن زده ) 7- مگه اينجا دسته ي هفت صندوقي آوردن ؟ (مگر اين جا ، دسته ي هفت صندوقي آورده اند ) بيا شاهچراغ در دكون ميز سليمون (بيا شاهچراغ جلودر دكان ميرزا سليمان ) مي خواستي زودتر بگي (مي خواستي زودتر بگويي ) 8- چشمي كه بر آن عينك زده باشند / امروزه به چشمي كه با ميكروسكوپ و تلسكوپ نگاه مي كند ، چشم مسلح مي گويند. آخرين درس ص 163 1- اول شخص از زبان يك كودك دبستاني 2- حفظ زبان ملي 3- اين انديشه كه آيا كبوترها نيز مجبور خواهند شد ، آوازشان را به زبان بيگانه بخوانند . 4- احساس ميهن دوستي ، دفاع از كشور و ميهن ، كوشش براي آزادي ميهن از اسارت دشمنان و مهم تر از همه اهميت و ارزش قائل شدن به زبان ملي و حفظ آن . 5- تكليف دانش آموزان است (جنبه ذوقي دارد) 6- هنگامي كه در معرض هجوم بيگانگان قرار مي گيرد و آزادي و حيثيت و مليتش به خطر نابودي مي افتد زيرا نابودي زبان ملي ، نابودي ملت است . 7- اين انديشه كه معلم آن ها را ترك مي كند و ديگر او را نخواهند ديد. 8- هنگامي كه براي كسي نقشه شومي كشيده باشند يا قصد آزار كسي را داشته باشند . درس بيست و ششم (درآمدي بر ترجمه ) ص 169 1- علوم مختلف ملل مشهور و آثار تمام علماي طراز اول قديم از هندوستان گرفته تا اسكندريه و يونان در دسترس علماي اسلامي قرار گرفت . 2- شاگردان ايراني دارالفنون زير نظر استادان اروپايي ، كتاب هاي درسي را در رشته هاي مختلف ترجمه كردند. 3- ترجمه ي اين آثار در ساخت شخصيت فرهنگي فرد و جامعه اثر گذاشت ، مردم را بيدار كرد با دنيايي تازه آشنا نمود ، واژگان زبان فارسي را غني ساخت ، نثر را پويا تر كرد ، ساده نويسي را رواج داد ، شعر را از حالت يكنواختي گذشته رها نيد و به كار نويسندگي و شاعري جهت بخشيد . روشهاي جديد تحقيق به پژوهندگان آموخت و سرانجام موجب رواج علم و فنون در 4- مناسب ترين شكل ترجمه ، آن است كه هيچ قسمتي از صورت و معني از بين نرود. 5- ترجمه ارتباطي (آزادياروان) ترجمه اي است كه در آن مترجم به گيرنده پيام (خواننده) توجه دارد و ساخت هاي نا آشناي قالب و محتوا را از زبان مبدا به زبان مقصد وارد نمي كند . اما در ترجمه ي معنايي (تحت اللفظي و دقيق ) مترجم به نويسنده توجه دارد تا به خواننده و سعي مي كند ساخت هاي زبان مبدا را به زبان مقصد (درترجمه ) وارد كند . از اين رو چنين ترجمه اي به سادگي قابل فهم نيست . در واقع طرفداران ترجمه ي ارتباطي ، خواننده را اصل مي دانند و طرفداران ترجمه ي معنايي بيشتر به نويسنده و اصل نوشته و پيام او توجه دارند . 6- فعاليت دانش آموزي 7- شاهنامه به زبان هاي عربي ، فرانسوي ، ايتاليايي / رباعيات خيام به زبان هاي انگليسي و آلماني / ديوان حافظ به زبان آلماني ، عربي و ... خودآزمايي درس بيست و هفتم (جهاد) ص 172 1- هماهنگي كافران در باطل خويش و پراكندگي مسلمين در حق خود 2- آنان هيچ يك ، خود را براي جهاد آماده نكردند و از خوارمايگي هركس كار را به گردن ديگري انداخت تا آن كه اگر در تابستان ايشان را فرا مي خواند مي گفتند هوا گرم است و اگر در زمستان فرمان جنگ مي داد مي گفتند هوا سرد است و در پايان به ايشان خطاب مي نمايد شما كه از گرما و سرما چنين مي گريزيد با شمشير آخته كجا مي ستيزيد . 3- كارها را به هم مي ريزيد و آشفته مي كنيد. 4- حضرت علي (ع) 5- مفعول (براي فعل محذوف به قرينه لفظي يعني نه ، خسته اي بر جاي نهاده ) 6- خدا جامه ي خواري بر تن او پوشاند و فوج بلا بر سرش كشاند/ به خواري محكوم و از عدالت محروم 7- اگر مرد مسلماني از غم چنان حادثه اي (حمله ي مرد غامدي و غارت اموال مردم و مظلوم واقع شدن آنها )بميرد مستحق ملامت نيست . 8- تن در ندادن به جهاد و تقصير و كار را به گردن يكديگر انداختن 9- به خدا سوگند با مردمي در آستانه ي خانه شان نكوشيدند جز كه جامه ي خواري بر آنان پوشيدند. خودآزمايي درس هجرت ص 175 1- الف- آبي كه خضر حيات از او يافت در ميكده جو كه جام دارد ب - فيض ازل به زور وزر ار آمدي به دست آب خضر نصيبه اسكندر آمدي 2 – همچنان كه جرقه اي براي آتش زدن و سوختن شهر امپراتوران كافي است ، از گفته ي شورانگيز تو آنچنان آتشي بر دلم نشسته كه سراپاي مرا در تب و تاب افكنده است . 3- هيچ يك را نمي توان پنهان داشت . 4- پاسخ اين سؤال ذوقي است . به عنوان نمونه در قطعه تقليد : تو آن كشتي اي كه مغرورانه ، باد در باديان افكنده است تا سينه ي دريا را بشكافد و پاي بر سر امواج نهد و من آن تخته پاره ام كه بيخودانه سيلي خور اقيانوسم . 5- آتش است اين بانگ ناي و نيست باد هركه اين آتش ندارد نيست باد من هر چه ديده ام زدل و ديده ديده ام گاهي زدل بود گله ، گاهي ز ديده ام خرامان بشد سوي آب روان چنان چون شده ، باز جويد روان خود آزمايي درس (مي تراود مهتاب ) ص 183 1- مهتاب ، شبتاب ، گل ، خار ، صبح ، سحر 2- رنج و ناتواني و ناكامي از نتيجه نگرفتن از تلاش 3- اوضاع به هم ريخته و نابسامان اجتماع و نا آگاهي مردم و عقايد نادرست آنان مثل آوار بر سر شاعر خراب مي گردد و بر درد و رنج او مي افزايد. 4- مسافري خسته و تنها و رنجور كه در حال نگريستن به جامعه ي غفلت زده خويش است درعين حال در انتظار بيداري آنان است . 5- نازك آراي تن ساق گلي / قوم به جان باخته / مانده پاي آبله از راه دراز 6- نگران با من استاده سحر / صبح مي خواهد از من و... 7- دست ساييدن كنايه از نا اميدانه تلاش كردن / پاي آبله ماندن كنايه از عاجز و ناتوان شدن خودآزمايي درس بيست و نهم (خوان هشتم ) ص 194 1- شاهنامه 2- شعر متعهد (خوان هشتم ) داراي پيام و هدف است ، قصه ي درد و ميزان سنجش مهر مردان و كينه ي نامردان است درحالي كه سروده هاي ديگر ، بي محتوا و بي هدف و تنها شعر تخيلي است كه از نظر ظاهر و لفاظي خوب و زيبا مي باشد. 3- چاه را توصيف مي كند كه بي شرمي چاه مانند عمق و پهنايش باور نكردني است. 4- چاهي تاريك و ژرف و پهناور كه از هر سو بر كف و ديواره هايش نيزه و خنجر كاشته بودند . چاه غدر ناجوانمردان و بي دردان و افراد پست ، چاهي كه بي شرمي آن مانند عمق و پهنايش باور نكردني بود ، چاهي غم انگيز و شگفت آور كه به جاي آب در آن زهر شمشير و نيزه روان بود. 5- لبخند رستم 6- آتشين پيغام ، پاك آيين ، چاهسار گوش ، كوه كوهان ، تاي بي همتا ، مرد مردستان و ... 7- هنگامي كه رستم براي نجات كيكاووس به مازندران رفت براي او هفت آفت بزرگ پيش آمد كه همه را با قدرت و توانايي خود و توكل به يزدان از پيش برداشت ، درخوان اول : رخش شير درنده اي را كشت / در خوان دوم : تشنگي بر رستم غلبه كرد كه به كمك گوسفندي به آب راه يافت ، درخوان سوم : اژدهايي را كشت / درخوان چهارم : زني جادوگر به دست رستم كشته شد / در خوان پنجم :اولاد با لشكر خود به جنگ رستم آمد كه به دست او گرفتار شد / در خوان ششم : رستم با ارژنگ ديو به جنگ پرداخت / در خوان هفتم : با ديو سپيد پيكار كرد و او را از ميان برداشت وشاه ايران را نجات داد. خودآزمايي درس سي ام (صداي پاي آب ) ص 200 1- خدا به انسان از همه نزديك تر است و پديده هاي طبيعت ما را به سوي او راهنمايي مي كند. 2- چشم ها را بايد شست ، جور ديگري بايد ديد . 3- آب ، گل ، نور ، چشم 4- نمادين 5- صبح ها وقتي خورشيد در مي آيد متولد بشويم . 6- پيشه ام نقاشي است / گاه گاهي قفسي مي سازم با رنگ ، مي فروشم به شما / تا به آواز شقايق كه در آن زنداني است / دل تنهايي تان تازه شود / خوب مي دانم حوض نقاشي من بي ماهي است . 7- سر سوزن ، جانماز ، لاي اين شب بوها ، تكه ناني 8- چارلي چاپلين ، كارگردان و بازيگر عصر جديد 9- به نمايندگي از كوچكترين و بزرگترين موجودات به وحدت در ميان مخلوقات خداوند اشاره دارد. 10- من نمازم را وقتي مي خوانم كه اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته ي سرو / من نمازم را پي تكبيره الاحرام علف مي خوانم / پي قدقامت موج خودآزمايي درس سي ام (شكوفه اشك ) ص 203 1- تضادهاي فعلي ، تشبيهات و تشخيص ها ، پيروي از مضمون واحد و يكدستي شعر 2- خنده ي شمع ، دست شكوه ، چهره ي عمر ، روي بخت 3- بخت من خود را در موهاي سفيد نشان داد (كنايه از پيري ) 4- شاعر جواني را به اسبي تندرو و تشبيه كرده است . و خودش را به گردي كه از پاي اسب بر مي خيزد همان طور كه گرد هيچگاه به اسب نمي رسد ، شاعر هم نمي تواند جواني از دست رفته را باز يابد. 5- زيرا از تمام جهان ، تنها عشق و محبت معشوق را انتخاب كرده است . 6- كشيدن به دو معناست 1- تحمل كردن 2- حمل كردن 7- بيت اول درس سي ام (پيش از تو ... ) ص 205 1- خفقان اجازه نمي دهد كه اعتقادات مردم آشكار شود. 2- كوير ، خاك ، علف ، دريا 3- كشور ايران در دوران شاهنشاهي 4- نمادين و واقعي

پاسخ خود آزمايي هاي زبان فارسي 3 ادبيات وعلوم انساني

درس اول فعاليت 1 ص 11 بر اساس الگوي زير ، يك گروه اسمي بسازيد و درباره ي امكان جابه جايي اجزاي آن گفت و گو كنيد: صفت + صفت + اسم + نقش نماي - + صفت + نقش نماي - + اسم 1- آن چند اختر تابناك آسمان 2- اين دو كتاب ارزشمند تاريخ 3- هر دو خاطره ي زيبا ي نويسنده (صفت جانشين اسم درحكم اسم است ) شايد بتوان در برخي از اين گونه مثال ها جايگاه صفت پسين را با اسم عوض نمود، نه همه جا . مثال : اين دو كتاب تاريخ ارزشمند ← نمي توانيم جاي صفت شمارشي«دو» و صفت اشاره«اين را عوض كنيم← دو اين يا نمي توانيم جاي « كتاب» و « تاريخ را عوض كنيم ← «اين دو تاريخ كتاب ارزشمند »زيرا بر خلاف قواعد همنشيني است . در شماره (1) هم نمي توانيم جاي « آن» و « چند» را عوض كنيم چون بر خلاف قواعد همنشيني است . و صفت اشاره ، دورترين وابسته ي پيشين به هسته است . و جاي « اختر » و آسمان را هم نمي توان عوض كرد . در شماره (3) هم مانند دو شماره ي قبل است فقط مي توانيم جاي « زيبا» و نويسنده را عوض كنيم . فعاليت 2 ص 12 با استفاده از روش جانشين سازي هر يك از گروه هاي جمله را دوبار تغيير دهيد تا به جمله هايي كاربردي تبديل شوند. كتاب ، درس را نجات يافت : ازديدگاه نحوي جمله غلط است . كتاب ، درس را نجات داد : از ديدگاه معنايي جمله غلط است . مادر، فرزند را نجات داد. خودآزمايي ص13 1- براي رعايت نكردن هر يك از قواعد واجي ، هم نشيني ، نحوي و كاربردي مثال بزنيد. * قواعد واجي رعايت نشده است . مثل : پرد ، شچر *قواعد هم نشيني رعايت نشده است . مثل : كتاب سعدي ارزشمند گلستان / درس فارسي زبان 3 *قواعد نحوي رعايت نشده است . مثل : من به مدرسه رفتيم / ما را از مدرسه بيرون كرديم . *قواعد معنايي رعايت نشده است . مثل : سنگ كوه را ديد / قورباغه سرفه كرد . *قواعدكاربردي رعايت نشده است . مثل : آيا آب ميل داريد ؟ بلي پرنده آواز مي خواند. 2 - چرا توليد واحدهاي زباني زير غير ممكن است ؟ مر: خــارج از ضـــوابط هجـايي فارسي است و چنين الگويي ( cc ) در زبان فـارسي نيست يعني هيچ واژه اي با دو صامت آغاز نمي شود . ( قواعد واجي رعايت نشده است ) . ژزف : بر خلاف قواعد واجي و الگوي هجايي است مصوت ندارد . چجد: بر خلاف قواعد واجي و الگويي هجايي است و مصوت ندارد « چ » و«ج » واجگاهي مشترك دارد . پرورش وزارت و آموزش : قواعد هم نشيني رعايت نشده است . 3- چرا تو ، تو را سرزنش مي كردي ؟ از نظر نحوي غلط است، زير « تو » تكرار شده است و در دو نقش به كار رفته است . به جاي آن بايد از ضمير « خود » و يا « خودت » استفاده نمود. 4- با ضميرهاي پرسشي زير ، گرو ه قيدي بسازيد و آن ها را در جمله به كار ببريد: كي ← از كي غايب بودي ؟ از كي آمدي ؟ كي ← با كي رفتي ؟ با كي آوردي ؟ چه ← از چه مي گويي ؟ از چه افتادي ؟ 2 - ضميرهاي پرسشي بالا را به عنوان متمم اجباري دريك جمله ي سه جزيي به كار ببريد. کی از كي گفتي بپرهيز. کی با كي جنگيدي . چه به چه مي نازي ؟ از كي و كجا بگذر به كي نگريستي به چه مي ماند؟ درس دوم فعّاليّت 1 ص15 جمله هاي مستقل يك فعلي و چند فعلي را در نمونه ي آغاز درس مشخص كنيد. جمله هاي بند اول « مستقل چندفعلي » و جمله هاي بند دوم « مستقل يك فعلي » است . فعّاليّت 2 ص 16 هسته ي گروه هاي زير را بيابيد و تعداد واژه هاي هر گروه را نير مشخص كنيد: گروه هاي اسمي هسته تعداد واژه اين پرسش ها پرسش 2 دماي اجرام آسماني دما 5 ابزارهاي گوناگون ابزار 3 شاخه هاي تخصصي شاخه 3 تاريخچه ي جهان تاريخچه 3 فعّاليّت 3 ص 18 هسته ي گروه هاي زير را بيابيد ، تكواژهاي هر گروه و تعداد واج هاي هسته را نيز معين كنيد تعداد تكواژ هسته تعداد واج هسته هر چهار كارمند ساده : 6 كارمند 7 آن آدمهاي كوشا : 6 آدم 5 دفترچه هاي مشق بچه ها : 8 دفترچه 8 داستان هاي جن وپري : 6 داستان 6 فعاليت 4 ص 19 تكليف دانش آموزان است . خود آزمايي ص 22 1- در متن زير ابتدا جمله ها را بر اساس درست ترين شيوه ي ممكن بازنويسي كنيد . آن گاه جمله هاي مستقلّ ساده و مركب را مشخص كنيد. شاعري غزلي بي معنا و بي قافيه سروده بود . مستقلّ ساده آن را نزد جامي برد . مستقلّ ساده پس از خواندن آن گفت : همان طوري كه ديديد در اين غزل از حرف  الف  استفاده نشده است . جمله ي مستقلّ مركب جامي گفت : بهتر بود از ساير حروف هم استفاده نمي كرديد . جمله مستقلّ مركب 2- نخستين جمله ي متن بالا را بر اساس سلسله مراتب واحدهاي زبان ، تا حد واج ساده كنيد. شاعري غزلي بي معنا و بي قافيه سروده بود. شاعري غزلي بي معنا و بي قافيه سروده بود……………………………………………….. جمله ي مستقل شاعري غزلي بي معنا و بي قافيه سروده بود ……………………………………………… يك جمله ساده شاعري / غزلي بي معنا و بي قافيه/ سروده بود……………………………………………………… 3 گروه شاعري/ غزلي/ بي معنا/ و/ بي قافيه/ سروده بود…………………………………………………… 6 واژه شاعر ي غزل ي بي معنا و بي قافيه سرود ه بود 1 تكواژ 5 1 5 1 2 5 2 2 6 5 1 3 1 تعداد واج 1- هر يك از كلمات متشابه زير را تا حد امكان گسترش دهيد و طولاني ترين گروه اسمي معنادار را با آن بسازيد . عمل : همان يك عمل جوانمردانه ي فلاني انتصاب : همان يك انتصاب نادرست او امل : امل دست نيافتني جوانان ما انتساب : اين انتساب بزرگ پدرش تعلّم : همين تعلم دوره ي تربيت معلم تهران حيات : حيات شورانگيزعاشقان تألّم : غم انگيزترين تألّم خاطر آن بزرگمرد حياط : بزرگ ترين حياط مدارس شهر ما جذر : جذر اين عدد چهار رقمي جزر : جزر فريبنده ي رودخانه ي اروند درس سوم خودآزمايي ص 30 1- براي نهادهاي زير ، فعل مناسب بياوريد و علت مفرد و جمع بودن فعل را توضيح دهيد. استادان : استادان با شيوه ي نيكوي خود دانشجويان را به علم آموزي ترغيب مي كنند. روال عادي زبان . مطابقت نهاد و فعل استاد بسيار زيبا سخن مي گفت . روال عادي زبان . مطابقت نهاد و فعل استاد استاد با روش خاصي سخن مي گفتند . استثناي زبان . عدم مطابقت نهاد و فعل به لحاظ احترام آجرها به دست معماران بر روي هم قرار گرفت . روال عادي زبان . فعل مفرد براي نهاد جمع غير جان دار آجرها براي نهاد جمع بي جان به كاربردن فعل به صورت مفرد ، جمع ، هر دو صحيح است آجرها به دست معماران بر روي هم قرار گرفتند . گونه اي كه امروز در زبان رايج است.مطابقت نهاد و فعل گل ها روييد. روال عادي زبان . فعل مفرد براي نهاد جمع غير جان دار / براي نهاد جمع بي جان به كار بردن فعل به صورت مفرد و جمع ، هر دو صحيح است . گل ها گل ها بر سر شاخسار ادب روييدند. مطابقت نهاد و فعل گونه اي كه امروز رايج است . هيچ كس از بزرگان علم و ادب آن جا نبود. هيچ كس هيچ كس از بزرگان علم و ادب آن جا نبودند. هيچ يك از آن ها نيامد. هيچ يك از هر دو شكل درست است . هيچ يك از آن ها نيامدند. گروه ادبيات با دقت كار خود را دنبال مي كند. گروه گروه نقاشان از …….. با دقت كار خود را دنبال مي كنند. تبصره :‌ اگركلمه بعداز « گروه » جمع باشد فعل جمع است و اگر مفرد باشد فعل مفرد است . 2- دو جمله مثال بياوريد كه در آن ها نهاد و متمم حذف شده باشد. كتاب را خريد. عاشقانه نگريست 3- فعل هاي مجهول زير را به معلوم تبديل كنيد و براي هر يك از آن ها نهاد مناسبي بنويسيد. گرفته شده است : گرفته است . اوكتاب فارسي مرا گرفته است . گفته مي شد : مي گفت . اوبسيار شيوا سخن مي گفت . جوشانده شده بود : جوشانده بود . فريده چاي را جوشانده بود. برده خواهد شد : خواهد برد . او ميز را از اين جا خواهد برد. 4- جملات زير را ويرايش كنيد: او در منزل استجاره اي زندگي مي كند و در ابتداي هر ماه با صاحب خانه اش تصفيه حساب مي كند. ويرايش شده : او در منزل استيجاري ( اجاره اي ) زندگي مي كند ودرابتداي هرماه با صاحب خانه اش تسويه حساب مي كند. مس سرو پا از اعمال وضو است . ويرايش شده : مسح سر و پا از اعمال وضو است همه ي بچه ها به او احسن گفتند . ويرايش شده : همه ي بچه ها به او احسنت گفتند. درس چهارم خودآزمايي ص 41 1 – تكليف دانش آموزان است . 2- در جمله هاي زير ، كدام نهاد و فعل مطابقت ندارند؟ كدام را درست تر مي دانيد؟ چرا؟ * صحبت هاي دوستان به درازا كشيد . مطابقت ندارد. به همين شكل درست است ، زيرا نهاد بي جان است. (درفارسي امروز تمايل بر تطبيق نهاد جدا و پيوسته است ) * نامه هايي رسيده اند كه داريم پاسخ آن ها را تهيه مي كنيم . مطابقت دارد. نامه هايي رسيده است . چون نهاد غير جان دار است پس مي تواند مطابقت نكند . * در كتابخانه ي آن شهر ، كتاب هاي بسياري بودند كه دشمنان همه را در آتش سوزاندند. مطابقت دارد. كتاب هاي بسياري بود . چون نهاد غير جان دار است پس مي تواند مطابقت نكند . * روزهاي بيستم و بيست ويكم اين ماه براي بررسي علمي زبان انتخاب شده اند. مطابقت دارد . چون نهاد غير جان دار است ، پس نياز به مطابقت ندارد. * در اين كتاب ، آيات قرآني تفسير شده اند . مطابقت دارد… چون نهاد غير جان دار است ، فعل مي تواند مفرد هم بيايد . * گروه اعزامي ، نخست به دوري راه اعتراض كرد . مطابقت دارد . اگر واژه ي بعد از « گروه » جمع باشد فعل جمع و اگر مفرد باشد فعل به صورت مفرد به كار مي رود . * حرف هاي اضافه نبايد بدون قرينه از كلام حذف شود. مطابقت ندارد. به همين شكل دو دسته است . زيرا نهاد غير جان دار است و فعل در اين شكل به صورت مفرد به كار مي رود. 2- نمازگذار : نمازگزار / بنده گان : بندگان / خسته گي : خستگي / غرض : قرض / نقز : نغز / بر خواستن : برخاستن درس پنجم خودآزمايي ص 45 1- مدخل « گذشتن » را از فرهنگ معين استخراج كنيد . گذشتن : gozas- tan ] پهـ . [vitartan ( گذشت ، گذرد ، خواهد گذشت ، بگذر، گذرنده ، گذرا ، گذران ، گذشته ) الف :‌ ( مص ل ) عبور كردن ، مروركردن ، گذر كردن ب : طي شدن ، سپري شدن ت :‌ مردن ، درگذشتن ج : ‌به سرآمدن ، پايان يافتن ... شامل اطلاعات املايي - آوايي - ريشه تاريخي - دستوري و معنايي است . 2- دو سطح واژگان شناسي و واژگان نگاري چه تفاوتي با هم دارند؟ سطح واژگان شناسي به انواع روابط ساختاري ، تاريخي ، روان شناختي و جامعه شناختي ميان واژه ها مي پردازد ، ولي در سطح واژگان نگاري به چگونگي گرد آوري ، تدوين و ضبط واژه ها پرداخته مي شود. 3- با مراجعه به يكي از فرهنگ هاي معتبر درباره ي يكي از واژه هاي زير از نظر ريشه شناسي مطالعه كنيد. فردوس : اصل آن اوستايي است . معرب شده است . كنز : اصل آن فارسي است . معرب شده است . نيم كت : اصل آن پهلوي است . هندسه : اصل آن پهلوي است . معرب شده است . 4- دو جمله بنويسيد كه در آن ها ، قيدهاي ( بي شك و بي ترديد) درست به كار رفته باشد. * بي شك آناني پيروزند كه در راه حق پا مي گذارند. * بي ترديد جوانان ساعي امروز ، مردان موفق آينده اند. درس هفتم خودآزمايي ص 58 1- جمله هاي زير چند جزئي هستند؟ متمم مفعول * نمونه هايي از اين نوع شعر مردمي را در بررسي ادبي دهه ي اخير ، خواهيم ديد ( 3 جزئي مفعولي ) گروه مفعولي متمم قيدي فعل * شعر اين دوره ، پناه شكست خوردگان و نوميدان و از راه واماندگان شده بود. ( 3 جزئي مسندي ) نهاد گروه مسندي فعل * شعراي متعهد دهه ي چهل شعر مبتذل مسلط بي مايه را شعري بيمار مي دانستند . ( 4 جزئي مفعولي مسندي ) نهاد مفعول مسند فعل * قالب ترجيع بند متشكل از تعدادي غزل است . ( 3 جزئي مسندي ) نهاد مسند متمم اسم(مسند) فعل 2- جمله هاي مركب زير را با تاويل جمله ي وابسته به يك جمله ي ساده تبديل كنيد و پس از آن ، تعداد اجزاي هريك از جمله ها را بنويسيد. * نويسندگاني كه به افزوني تقسيم بندي ها ، علاقه ي زيادي داشته اند ، نوعي از ترجيع بند را كه بند ترجيع آن در هر خانه ، متفاوت است، تركيب بند خوانده اند. متمم نهاد * نويسندگاني علاقه مند به افزوني تقسيم بندي ، ترجيع بند داراي بيت برگردان متفاوت را تركيب بند خوانده اند . گروه نهادي گروه مفعولي مسند فعل ( 4 جزيي مفعولي و مسندي ) اين جمله را به صورت كوتاه شده ي زيرمي توان نوشت : نويسندگان ، نوعي ترجيع بند را تركيب بند خوانده اند. نهاد مفعول مسند فعل *گاهي شاعران مجاز بوده اند كه با استفاده از اختيارات شاعري ، تغييراتي جزئي در وزن شعر اعمال كنند. گاهي شاعران با استفاده ازاختيارات شاعري مجاز به اعمال تغييراتي در وزن بوده اند. ( 3جزئي مسندي ) نهاد مسند متمم مسند فعل گاهي شاعران با استفاده از اختيارات شاعري،تغييرات جزئي در وزن شعر اعمال مي كنند ( 3 جزئي مفعولي ) * هر جا شاعر تصوير سازي شعر را تا حد نازل ، ساده مي كند،معلوم مي شود كه مايه ي سخن از كيفيت والايي برخوردارنبوده است . تصوير ساده ي شعر بيانگر بي بهرگي مايه ي سخن از كيفيت بالا است . ( 3 جزئي مسندي ) نهاد مسند مضاف اليه مسند متمم مضاف اليه فعل 2- براي هر يك از واژه هاي زير، كدام علامت جمع مناسب تر است ؟ چشمه چشمه ها / گوسفند گوسفندان ( گوسفندها )/ رود رودها / ديوار ديوارها شهيد شهيدان ، شهيدها/ انسان انسان ها درس هشتم خود آزمايي ص 64 1-در نوشته ي زير كار برد زبان هنري را نشان دهيد: اين متن يك نوشته ي ادبي است و ويژگي هاي هنري آن بدين گونه است : (1) در قلمرو زيبايي شناسي و صور خيال : تشبيه : حراي جاهليّت سياه ، جاده ي نور ، همچون كهكشان ، … تشخيص : لبان عبوس و تيره ي افق ، … استعاره مكنيه :‌ لبخندي از نور شكفت . حسّاميزي : پرتو سبز الهام (2) كاربرد زباني : الف – بعضي واژه ها ساخت تاريخي دارند مانند: اندر. ب- فعل هاي پيشوندي مانند : فرو نشست . پ- جملات عموما خبري است . (3 ) بار عاطفي و احساسي بعضي از جملات به گونه اي است كه در خواننده ايجاد هم حسّي با نويسنده مي كند. مثال : بر قلب اُمّي من ، پرتو سبز الهامي فرو تابيد. 2- در جمله هاي زير ، زمان فعل ها را بنويسيد. آن چه در نظام آموزشي ما به عنوان ادبيّات به دانش آموزان ياد داده مي شود ( مضارع اخباري مجهول ) قطعاتي است ( مضارع اخباري)كه گاهي تنها به دليل دشوار بودن براي درج دركتاب هاي درسي برگزيده شده است.( ماضي نقلي مجهول ) هدف آموختن ادبيّات به دانش آموزان بايد اين باشد ( مضارع التزامي ) كه قوّه اي در او پديد آيد ( مضارع التزامي) كه بتواند از سر اين عبارات دشوار بگذرد ( مضارع التزامي ) و به معنايي كه در پس آن ها ست ( مضارع اخباري ) برسد ( مضارع التزامي ) و اين جز با ايجاد انس با ادبيّات در دانش آموز ميسّر نيست . ( مضارع اخباري ) 3- يكي از واژگان داخل كمانك ( پرانتز) را انتخاب كنيد. ( در انتخاب واژه ها آزاد هستيد) . به ، چه صبح ( زيبايي ، قشنگي ، خوبي ) است ( تمام ، همه ، سرتاسر) شب ماه ( جلوه فروخته ، خودنمايي كرده ، حركت كرده ) اكنون شرمنده از گوشه ي ميدان ( به در مي رود ، فرار مي كند ، مي گريزد ). ( نيمي ، نصفي ، بخشي ) از صورتش پيدا است.ستارگان همه گريخته اند، مگر چند دانه كه وفا به جا آورده و هنوزماه را ( رها ، ول ، يله ) نكرده اند . ( شاه جهان ، خورشيد عالم تاب ، آفتاب ) از ( آرامگاه ، مقر ، نهانخانه ) خود بيرون مي آيد. موجودات همه با شور و ذوق منتظر و نگران اند . پرده ي ( ساحره ، جادوگر ، شعبده باز ) صبح گسترده است . از يك طرف ذرّات لاجوردي و از طرف ديگر ذرات طلايي سخت در هم ريخته و از افق ( كبود ، تيره ، سياه ) تا افق ( سرخ ، قرمز ، لعل فام ) هزاران رنگ (ساخته اند ، درست كرده اند ،آورده اند .) درختان (بر پا ايستاده اند ، صف كشيده اند ، قامت افراشته اند) و نسيم صبحگاهي هم چون كمان ( نرم ، خشن ، زبر) استادي كه براي دل خود ساز مي زند ، بر شاخ و برگ ها (مي گذرد ، عبور مي كند ، مي رود ) و آوازهاي آسماني و نغمه هاي جان پرور ( مي نوازد ، مي خواند ، سرمي دهد ) . 4- براي هر يك از واژگان زير سه مترادف با بارهاي معنايي متفاوت بنويسيد. مثال : عميق ، گود، ژرف ( توجه : چون اين واژگان كاربردهاي متعددي دارند، در نتيجه مترادف هاي گوناگوني نيز دارند). وسيع : گسترده ، فراخ ، پهن كم كم : آرام آرام ، اندك اندك ، نرم نرمك آرام : ساكت ، خاموش ، آهسته خشمگين : دژم ، عصباني ، غضبناك انداختن : افكندن ، رهاكردن ، پرتاب كردن ايستادن : قيام كردن ، برپا بودن ، توقف كردن ، مقاومت كردن گذشتن : گذر كردن ، عبور كردن ، رد شدن نا بينا : كور ، اعمي ، روشندل 5-كلمات زير را با  ان  جمع ببنديد و نوع صامت هاي ميانجي آن ها را مشخص كنيد. پله : پلّكان (ك) / دانا : دانايان ( ي) / سخن گو: سخن گويان ( ي) / گرسنه : گرسنگان (گ) درس نهم خودآزمايي ص 73 1- گروه هاي اسمي جمله هاي زير را استخراج كنيد . نقش آن ها را بنويسيد و هسته و وابسته ي هر گروه را با ذكر نمودار پيكاني مشخص كنيد. گروه هاي اسمي : نگرش حاكم بر آموزش ادبيات فارسي / در مدارس و دانشگاه هاي ما / نگرش لغوي و دستوري / هنري / اين نگرش / تلاش غالب / معناي شعر/ درستي آن / معيار دستور زباني واحد و انعطاف ناپذير / يك اثر ادبي / انتقال معنا / نحوه ي انتقال رشد/ تاثير آن / اهميت انكار ناپذيري . نقش ها : نگرش حاكم بر آموزش ادبيات فارسي : نهاد / در مدارس و دانشگاه هاي ما : گروه اسمي ( متمم قيدي ) / نگرش لغوي و دستوري : گروه مسندي / هنري : صفت وابسته به مسند محذوف / تلاش غالب : گروه نهادي / معناي شعر ، مفعول / درستي آن : گروه مفعولي/با معيار دستور زباني واحد و انعطاف ناپذير : متمم قيدي (گروه قيدي) / يك اثر ادبي : نهاد / مسند / نحوه ي انتقال : نهاد / شدّت تاثير آن ، معطوف : نهاد / اهمّيّت انكارناپذيري : مفعول / انتقال معنا متمم قيدي ( گروه قيدي ) هسته و وابسته ها با ذكر نمودار پيكاني : نگرش حاكم بر آموزش ادبيّات فارسي در مدارس و دانشگاه هاي ما نگرش لغوي و دستوري هنري : يك گروه اسمي . چون صفتي است كه اسم آن حذف شده است . در اين نگرش تلاش غالب معناي شعر درستي آن معيار دستور زباني واحد و انعطاف ناپذير يك اثر ادبي براي انتقال معنا نحوه ي انتقال شدت تاثير آن اهمّيّت انكار ناپذير ي اهمّيّت انكار ناپذير ي 3- چه بخش هايي از اين جمله ها حذف شده است ؟ جزء حذف شده و نوع حذف را تعيين كنيد. ( من – نهاد جدا – قرينه ي لفظي ) از پنجره ي اتاقم او را در حياط خانه اش مي ديدم كه ( او - نهاد جدا – قرينه ي لفظي ) ( در حياط خانه اش - گروه قيدي – قرينه ي لفظي ) قدم مي زد و ( او - نهاد جدا – قرينه ي لفظي ) باغچه ها را آب مي داد و (او نهاد جدا- قرينه ي لفظي ) پرنده ها را با احتياط ، دانه ( مي داد – فعل – قرينه ي لفظي ) 3- براي هر كدام از نقش هاي تبعي يك مثال ذكر كنيد. الف – معطوف : سعدي و حافظ از شاعران برجسته ي ايران هستند. معطوف به نهاد ب – بدل : عارف بزرگ قرن هفتم ، مولوي ، از بلخ بود بدل پ – تكرار : به گلستان سعدي توجه كنيد . به گلستان تكرار 4- در جمله ي زير، متمم اسم را مشخص كنيد. افتخار به دوستي با دانايان افتخار واقعي است . متمم نهاد متمم متمم درس دهم فعّاليّت ص 75 يك بار ديگر در جملات درس دقّت كنيد ، در تمام اين جمله ها چه عامل مشتركي را مي توان يافت ؟ صور خيال خود آزمايي ص 80 1- در نوشته هاي زير ، انواع صور خيال را نشان دهيد. امان ازهم نشين بد.آخر به آتش او خواهي سوخت . آتش: استعاره ازبدي/به آتش كسي سوختن:كنايه از ضرر ديدن از بدي كسي. بغض آسمان تركيد و چنان گريست كه سيل جاري شد . تشخيص بابام مي آيد ، لباسش پر از بوي آفتاب است . بوي آفتاب : حساميزي / آفتاب : استعاره . اگر پلك ها شكفته شوند :‌ استعاره ي مكنيّه/ اگر گوش ها به شنيدن ايستند : تشخيص و استعاره ي مكيّنه . همه چيز معلم انسان است :تشبيه / عبور ثانيه ها : تشخيص و استعاره ي مكنيه / بيداري شبانگاه ستارگان : تشخيص واستعاره ي مكنيه ومراعات/ خواب زمستاني درختان : تشخيص و استعاره ي مكنيه / و بيداري بهارانه ي بذرها : تشخيص و استعاره ي مكنيه / غروب و طلوع: تضاد/ مرگ و تولد :تضاد / هر صحنه و لحظه و پديده معلمي است . تشبيه / كه در كلاس بزرگ آفرينش ، تشبيه / با ما دانش آموزان سخن مي گويد. /سخن گفتن صحنه و لحظه وپديده : تشخيص و استعاره ي مكنيه كلبه ي گلي آنان روي خاك خيس و نم كشيده ي كنار رودخانه ، قوز كرده بود و انگار پنجه هاي خود را به خاك فرو برده بود . در سرازير آن جا خود را به زور روي تپه نگه مي داشت. كلبه قوز كرده بود: استعاره ي مكنيه / پنجه هاي خود را در خاك فرو برده بود : استعاره ي مكنيه / در سرازير نگه مي داشت : تشخيص واستعاره ي مكنيه /شب چون شبحي ، در حياط بادكي مي وزيد . مهتاب روي موج هاي كوچك حوض سر مي خورد و هزار بار در لايه هاي سربرآورده ي آب تكثيـــــر مي شد و باز سكوت آن يكي مي شد و نمي شد. شب چون شبح : تشبيه / مهتاب سر مي خورد :تشخيص واستعاره ي مكنيه / لايه ها سر بر آورده ي آب : تشخيص و استعاره ي مكنيه/ مهتاب تكثير مي شد استعاره ي مكنيه / چنان مي نشيند كه گويي كوهي گران برجاي نشسته است.نشستن به كوه ، تشبيه/كوهي نشسته است ، تشخيص و استعاره ي مكنيه در زندگي زخم هايي هست كه مثل خوره روح را آهسته و در انزوا مي خورد و مي تراشد. زخم ها : مجاز از درد وناراحتي / زخم مثل خوره : تشبيه 2- مفهوم هريك از كنايه هاي زير را بنويسيد. ابرو در هم كشيدن : اخم كردن ، ناراحت شدن ، عصباني شدن خط و نشان كشيدن براي كسي : تهديد كردن ،توطئه كردن لب تر كردن : كوچك ترين اشاره ي لفظي ، اراده كردن ضرب شست نشان دادن : قدرت نمايي ،اظهار وجود كردن پنبه از گوش بيرون آوردن : تنبّه و آگاهي ، هشيار شدن مو بر تن راست شدن : ترسيدن ، وحشت كردن 3 ـ تكليف دانش آموزي است . 4ـ كلمات زير را يك بار در معني واقعي و يك بار در معني مجازي آن به كار ببريد. واژه در معني اصلي در معني مجازي كاسه كاسه شكست . تمام كاسه را سر كشيدم دست دست يكي از اعضاي بدن انسان است . دست بالاي دست بسيار است . با دست (انگشت) سرم را خاراندم كلّه چنگيـز از كلّه ي انسـان مناره ها ساخت كلّه اش كار مي كند. چشم او عينك به چشم دارد. چشمهايش را بست ديشب چشمم روي هم نيامد (پلك) دل يك كيلو دل و جگر خريدم . دل اين كار را نداشت . 5- يك بند نوشته ي طنزآميز بنويسيد و درآن از كنايه هاي زير استفاده كنيد . پاسخ آزاد ، مانند : با اون كه خيلي سر به هواست تا حالا دم به تله نداده . تازگي ها هم خودشو داخل آدما كرده و حرف تو دهن مردم گذاشته . درس سيزدهم خودآزمايي ص 97 1ـ در نوشته ي « رنگ هاي زندگي » نويسنده از كدام عناصر و عوامل هنري براي زيبايي نوشته ي خود استفاده كرده است؟ 1 – شروع و پايان مناسب 6 - فضا سازي 11 - مراعات نظير در رنگ ها (سفيد،آبي و … ) 2 - هم حسّي ( عاطفه و احساس ) 7 - ساده نويسي 12 - استفاده از جمله هاي كوتاه و اغلب خبري 3 - عنوان زيبا و مناسب 8 - داشتن طرح مشخص 13 - استفاده از گفت و گو. 4 - بهره گيري درست از واژگان 9 - داشتن صداقت و صميميت 14 - دوري از ريا و تصنّع 5 - صور خيال : اشك هايم مثل باران (تشبيه) 10 - استفاده از طنز (امروز فهميده ام ،كورتراز من هم در دنيا هست ) . 2ـ يكي از عبارات زير را به كمك صور خيال به صورت هاي مختلف بنويسيد : * رزمندگان اسلام در جبهه ها حماسه آفريدند. الف) رزمندگان اسلام شيران عرصه پيكارند ( تشبيه ) ب) شيران عرصه ي پيكار فاتحانه بازگشتند. ( استعاره ) پ) رزمندگان فرياد سرخ پيروزي سردادند. ( حس آميزي ) ت) رزمندگان اسلام در جنگ حق ، حق جنگ را ادا كردند. ( عكس ) 3 ـ جمله ي زير را با توجه به كلمه هاي داخل كمانك ( پرانتز ) تغيير دهيد. *مهتاب چون حرير سپيد روي برف بيابان ، نشسته بود. ( نرم و ملايم ) مهتاب نرم و ملايم چون حرير سپيد روي برف بيابان نشسته بود. يا : مهتاب چون حرير سپيد روي برف بيابان ، نرم و ملايم نشسته بود. * مهتاب چون حرير سپيد روي برف بيابان دامن گسترده بود. *آهوي مهتاب روي برف بيابان نشسته بود. *عروس سپيد پوش مهتاب آرام و با وقار بر حرير برف بيابان نشسته بود. *حرير ماهتاب روي برف بيابان نشسته بود. 4- ده واژه كه در زبان فارسي امروز دو تلفظ دارند ، بنويسيد. ارجمند – آموزگار – مستمند – آسمان – سازمان – رايگان – پروردگار – روزگار – رستگار ـ كارگر ـ يادگار ارجمند – آموزگار – مستمند – آسمان – سازمان – رايگان – پروردگار – روزگار – رستگار ـ كارگر ـ يادگار درس چهاردهم فعّاليّت 1 در جاهاي خالي ، واژه هاي مناسبي بنويسيد كه معناي فعل ها را تغيير دهند. سپس در باره ي معناي فعل ها گفت و گو كنيد. *پرنده به هوا پريد . ( پرواز كرد) *رنگ از صورت خسرو پريد. ( ترسيد) *علي از ديوار پريد.( به پايين آمد . پايين پريد) *ناگهان از خواب پريد. ( بيدار شد) *لبه ي استكان پريد . ( شكست ) آيا مي توانيد نمونه هاي ديگري با تغيير معنا ذكر كنيد؟ فعل بريد گرفت فعل خورد حسن طناب را بريد. (جدا كرد ) خورشيد گرفت(كسوف كرد) احمد با سر به ديوار خورد ( اصابت كرد ) خسرو از شهباز بريد. ( قطع رابطه كرد) دلم گرفت ( غمگين شدم ) كتاب او خيلي به دردم خورد( مفيد بود ) احمد دستش را بريد.(زخم كرد ) پليس دزد را گرفت ( دستگير كرد ) هوشنگ غذا خورد ( تناول كرد ) خياط پارچه را بريد. ( جدا كرد ) صياد آهو را گرفت ( صيد كرد ) موتور به ماشين خورد ( تصادف كرد ) لوله گرفت( مسدود شد ) او تمام پولهايم را خورد ( تصاحب كرد ) طفل دستش را به ديوار گرفت (چسبانيد ) او حق من خورد ( پايمال كرد ) آب همه جا را گرفت ( احاطه كرد ) فعاليت 2 ص 103 هريك از واژه هاي زير مشمول كدام يك از وضعيت هاي چهارگانه هستند ؟ واژه معناي قديم معناي جديد كرسي تخت حكومت ، مركز حكومت چهار پايه كه آتش زيرآن مي گذارند و لحاف روي آن قرار مي دهند ، چهارپايه معمولي چهارپايه درس تخصصي يك استاد (كرسي استادي) ت تحول‎ معنايي با حفظ يكي از معاني قديم دستور وزیر ، فرمان ، اجازه دستور زبان فارسی ، فرمان ، برنامه ت تحول معنايي با حفظ يكي از معاني قديم زين زين اسب ، ابزار جنگي زين اسب ، زين دوچرخه ت تحول معنايي باحفظ معنی قدیم معنی جدید پذیرفته است زين وبرگ وسايل ابزار جنگي ـــــــــــــــ الف متروك برگ برگ درخت ، درفش، ساز ، دستگاه ، ... برگ درخت ، برگ كاغذ ، كباب برگ ت تحول معنايي با حفظ يكي از معاني قديم پاره پول ، رشوه ، مزد ، گرز آهنين شكافته و پاره شدن ، قطعه ب تحول معنايي پارچه تكه ، قطعه ، هرچيز بافته شده قماش و منسوج ، هر چيز بافته شده ، قطعه ت تحول معنايي با حفظ معاني قديم ساده بي نقش و نگار ، ابله و نادان ، آسان بي نقش و نگار ، ابله ، آسان ، بسيط درمقابل مركب ت تحول معنايي مزخرف آراسته و زر اندود شده سخن بيهوده ب تحول معنايي برگستوان پوششي كه در قديم بر اسب و فيل مي انداختند و … ـــــــــــــــ الف متروك آچار انواع پرورده ها در آبليمو و سركه ، قلم حكاكي، زمين پست و... وسيله ي فلزي براي باز كردن پيچ و مهره ب تحول معنايي تيم كاروان ، سراي بزرگ ، تعهد ، غمخواري دسته ي ورزشي ب تحول معنايي تبصره - كلمه آچار دخيل تركي و كلمه تيم دخيل انگليسي است . خود آزمايي ص 106 1ـ آخشيج : عنصر / آبزن : حوضچه / بابزن : سيخ كباب / مزگت : مسجد/ پرويزن : غربال 2ـ چهار كلمه مثال بزنيد كه در گذشته وجود داشته اند و امروز نيز با تغيير در حوزه ي معنايي به كار مي روند: لغت قديم جديد شوخ چرك بذله گو سیاست تنبیه سیاست حوصله چينه صبر و تحمل دبير نويسنده معلم سوگند گوگرد قسم 3- واژه هاي زير چه معنايي دارند و چگونه ساخته شده اند ؟ نزاجا : نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ساف : سازمان آزادي بخش فلسطين سمت : سازمان مطالعه و تدوين كتب دانشگاهي ره : رحمه الله عليه و رضوان الله عليه 4- چرا فعل هاي زير ، ساده اند ؟ زيرا بن مضارع آن ها از يك تك واژه ساده تشكيل مي شود. آموختم : آموز / آویختی : آویز / افزود : افزای / آلودن : آلای / بخشید : بخش / پرداختن : پرداز / پیوست : پیوند / چسبید : چسب / سپرد : الف ) سپار : سفارش کردن ب ) سپر : طی کردن / فروخت : فروش 5ـ براي موصوف هاي زير صفت هاي طنزآميز و جدي بنويسيد. مثال : موصوف صفت جدي طنز‌آميز قد بلند دراز كلاس بزرگ گنده خيابان وسيع ، ناهموار گًل وگشاد ، پرچاله چوله امتحان آسان ، دشوار آبكي ، نفس گير ، پدر در بيار پا بزرگ ، كوچك فسقلي ، گنده ، دراز 6- سه نمونه ي ديگر جز آن چه در بياموزيم درس آمده است ، بنويسيد كه دو تلفظ متفاوت دارند و تلفظ رايج آن را مشخص كنيد. الف – تجربه – لذت – مداد – عطر – نماد – جهاد ← ( تلفظ الف رايج است ) ب - تجربه – لذت – مداد – عطر – نماد – جهاد درس پانزدهم خود آزمايي ص 114 1- واژه هاي زير را بر اساس ترتيب اجزاي سازنده ، تا مرحله تك واژه تجزيه كنيد. واژه مرحله ي نخست مرحله ي دوم مرحله ي سوم ناتواني ناتوان + ي نا + توان ----- بي حوصلگي بي حوصله + گي ( گ + ي ) بي + حوصله ----- يخجال سازي يخچال ساز + ي يخچال + ساز يخ + چال گرفتاري گرفتار + ي گرفت + ار ----- نسنجيده ن + سنجيده سنجيد + ه سنج + يد(تكواژ ماضي ساز ) هنرآموزي هنر آموز+ ي هنر + آموز ----- پروار بندان پروار بند + ان پروار + بند ----- دل بستگي دل بسته + گي دل + بسته بست + ه دل دادگان دل داده+ گان دل + داده داد + ه هم دردي هم درد+ ي هم + درد ----- هزارتوماني هزارتومان + ي هزار + تومان ----- دانش آموزان دانش آموز+ ان دانش + آموز دان + ش بي مسئوليتي بي مسئوليت + ي بي + مسئوليت مسئول + يت ستايشگري ستايش گر+ ي ستايش + گر ستای + -ِ ش دانشگاه دانش + گاه دان + ش ----- 2- برخي از واژه هاي مشتق ، بيش از يك وند دارند : (نا هماهنگي ، نا شكيبايي) پنج كلمه بنويسيد كه بيش از يك وند داشته باشند و وندآخرآن ها «گي » باشد ، بي برنامگي ، وارستگي ، نقدينگي ، بي پردگي ، ناپيوستگي ، وا نهادگي ، بي پايگي ، بي حوصلگي ، هم خانوادگي ، بي مايگي، همپايگي و … پنج كلمه بنويسيد كه بيش از يك وند داشته باشند و وند آخر آن ها « ا » باشد،مثل:ناشنوا،نازيبا ، ناروا ، ناخوانا ، ناشكيبا ، نازيبا ، نابينا 3- تكليف دانش آموزي با 4- با مراجعه به فرهنگ لغت بنويسيد كدام تلفّظ درست است؟ شکل ب صحیح است . ب - غِرّه مشو ، متمِّمِ فعل ، مٌصاحَب خوب ، مصوِّت كوتاه ، مٌضافً اِليه درس شانزدهم خود آزمايي ص 124 1- تكليف دانش آموزي است . 2- با كمك فعل هاي ساده ي زير ، فعل پيشوندي بسازيد. آن گاه تفاوت تعداد اجزاي آن ها را دردو كاربرد نشان دهيد. داشتن : بازداشتن ، برداشتن ، واداشتن داشت : من چند كتاب داشتم ← ( سه جزئي مفعولي ) بازداشت : او من را از اين كار بازداشت ( منع کرد ) ← ( 4 جزئي مفعولي متممي ) برداشت : او كتاب را برداشت . ← ( 3جزئي مفعولي ) واداشت : او مرا به اين كار واداشت ( وادار کرد ) ← ( 4 جزئي مفعولي متممي ) انگيختن : بر انگيختن انگيخت : سخنان او شوري در من انگيخت ( ایجاد کرد ) . ( در نثر معيار امروزي كاربرد چنداني ندارد ) ← ( 4جزء مفعولي ، متممي ) برانگيخت : خداوند ، پيامبران را برانگيخت ( مبعوث کرد ) / اين سخن خشم او را برانگيخت ← ( 3جزئي مفعولي ) رسيدن : فرارسيدن رسيد : كتاب ها رسيد ← ( 2 جزئي ) فرا رسيد:فصل بهار فرا رسيد . ( آغاز شد ) ← ( 2جزئي) بردن : فرو برد بردن : كتابم را بردم ، بچه را بردم ← (3جزئي مفعولي ) فرو برد : او خشم خود را فرو برد ← (3جزئي مفعولي ) ماند : درماند، بازماند ، فرو ماند ماند : او در خانه ماند ( نرفت ) ← (2جزئي ) درماند : او از پاسخ درست در ماند ← ( 3 جزئي متممي ) بازماند : او از تحصيل باز ماند ← ( 3 جزئي متممي ) فرو ماند : ماه از جمال محمّد (ص) فروماند . ( متحیر شد ) ← ( سه جزئی متممی ) كشيد : باز كشيد ،دركشيد ، فروکشید ، برکشید كشيد : او نقاشي كشيد ← ( 3 جزئي مفعولي ) بازكشيد : او دست از كار باز كشيد ( برداشت ) ← ( چهار جزئي مفعولي متممي ) دركشيد : او را از اسب دركشيد (استفاده ي تاريخي دارد به معني پايين كشيدن ) ← ( 3 جزئي مفعولي ) فرو کشید : او را از دیوار فرو کشید ← ( سه جزئی مفعولی ) برکشید : او خود را برکشید ( ترقی داد ) ← ( سه جزئی مفعولی ) خواست : درخواست ، باز خواست خواست : من كتاب را خواستم ، او چند كاغذ مي خواست ← ( 3 جزئي مفعولي ) درخواست : او كتاب را از من درخواست ( درخواست كرد ) ← ( 4 جزئي مفعولي متممي ) امروزه به جاي « درخواست » ، « درخواست كرد » رايج است . بازخواست : قاضي متهم را بازخواست كرد ← ( 3 جزئي مفعولي ) 3- پنج واژه ي ديگر در زبان فارسي معاصر بيابيد كه صورت ملفوظ و مكتوب آن ها متفاوت باشد. شنبه : شمبه / تمبر : تمر / دست آويز : دستاويز / بيابان : بي يابان / زنبور : زمبور / زودتر : زوتر / مجتمع : مشتمع / خويش : خيش / خوار : خار درس هفدهم خود آزمايي ص 129 1- با توجه به آن چه خوانده ايد ، ويژگي هاي دستوري اين جمله ها را پيدا كنيد. الف) تقديم مضاف اليه : . ابودجانه را قاعده چنان بود …….. قاعده ي ابودجانه …… ب) كاربرد ساخت كهن ماضي استمراري : به جنگي رفتي ، برسر بستي ، بربستي ، بدانستندي پ)كوتاهي جملات ت)كاربرد فعل پيشوندي : بر بستي ث) تكرار واژه ها مثل : عصابه ، بربستي و تكرار جمله عصابه بربستي 2- جابه جايي اجزاي جمله را در نمونه هاي زير پيدا كنيد. تقديم فعل بر مفعول : برداشتيم ، تني هفتاد ( مفعول ) /جابه جايي صفت و موصوف : تني هفتاد / تقديم فعل : يافتم امير را فرودآمده / تقديم فعل بر نهاد : نباشد خصمان را بس خطري / تقديم مضاف اليه : سالار هندوان را گوش 3- پنج كلمه مثال بزنيد كه فرايند واجي كاهش در آن صورت پذيرفته باشد. دل آور : دلاور / صحراء : صحرا / علما ء : علما / دست به دست : دس به دس /دست رنج : دس رنج / خواهر : خاهر قند شكن : قن شكن / ماست بند : ماس بند / پستچي : پسچي درس هجدهم خودآزمايي ص 136 1ـ تكليف دانش آموزان است . 2ـ تكليف دانش آموزان است. 3ـ علاوه بر صامت ( ي) چه صامت هاي ديگري مشمول قاعده ي افزايش مي شوند؟ صامت ( گ) ← ستاره : ستارگان / خسته : خستگي صامت «همزه» ← خانه : خانه اي / خانه : خانه ات صامت (ج) ← ترشي : ترشيجات / سبزي : سبزيجات صامت «ك» ← نيا: نياكان / پلّه: پلكان صامت (و) ← جادو : جاودان / آهو: آهوان (1) صامت «د» ← بدين / بديشان صامت «هـ » ← بهت / بهش (1) توجه : در گفتار واج ( و) ( v) نمود آوايي دارد ولي در خط نشان داده نمي شود. درس نوزدهم خودآزمايي ص 144 1- معادل امروزي فعل هاي زير را بنويسيد. گفتندي: مي گفتند / همي خواست : مي خواست / شنيدستم : شنيده ام / بديدمي : مي ديدم / مي نويس : بنويس / مي بنوشت : مي نوشت 2- شكل امروزي فعل هاي دعايي زير را بنويسيد. زديده گرچه برفتي نمي روي از ياد كه چشم بد به جمال مباركت مرساد ← نرسد. درهاي علم و حكمت بر ايشان گشاده گرداناد ←گرداند. خداي – عزّوجل – بر زندگاني تو بركت كناد ←كند. و بر شما كسي گماراد كه شما را مكافات كند. ←بگمارد. 3- ده مورد از فعل هاي تاريخي در س حسنك وزير را استخراج كنيد و نوع و معادل امروزي آن ها را بنويسيد. گذشته شده است : در گذشته است . ببايد رفت : بايد برود . در تاريخي كه مي كنم : در تاريخي كه مي نويسم . خشم گرفتي : خشمگین مي شد . مي جنبانيدندي : مي جنبانيدند . مي شنودم : مي شنيدم خلعت مصريان استد : خلعت مصريان را گرفت . پيغام بگزاردم : پيغام رساندم . در آن خلوت چه رفت : چه روي داد. حسنك پيدا آمد : حسنك پيدا شد. خليفه را به چند گونه صورت كردند : گزارش دادند . 5-واژه هايي نظير مراجعه ، لبريز ، نگريستن ، استفاده و… به متمم نياز دارند. پنج جمله از كتاب ادبيات فارسي انتخاب كنيد كه نظير اين واژه ها در آن ها به كار رفته باشد. مبارزه با : طبق طرح مارشال وزير امورخارجه آمريكاي لاتين براي مبارزه با كمونيسم به كشورهاي اروپايي كمك مالي پرداخت شد. دلجويي از و تسلا بخشيدن به : تُم براي دلجويي از ضعفا و تسلا بخشيدن به‌آنها وسيله اي مي يافت . روي آوردن به : روي آوردن به ادبيات معاصر از اوايل دوره مشروطه آغاز شد. مصاحبه با : خبرنگار با وزير آموزش و پرورش مصاحبه كرد . مهارت در : رشهريار در سرودن انواع شعر سنتي مهارت داشت . علاقه مند به : پدرش بسيار به افسانه و داستان علاقه مند بود . بحث درباره ي : بحث درباره ي ادبيات خوب است . مراجعه به : به مدير مدرسه مراجعه كردم . لبريز از : نگاهش لبريز از محبت است . آشنايي با : از آشنايي با شما خوشحالم . گفتگو با : او با ما گفتگو كرد . جنگ با : جنگ آمريكا با عراق فجايع بسيار به بار آورد . توجه : اين واژه ها با حرف اضافه هاي اختصاصي در جمله به كار مي روند. درس بيست و يكم خود آزمايي ص 162 1- درس ( چگونگي تصنيف گلستان ) را از نظر دستور تاريخي بررسي كنيد. جابه جايي ضمير : به چه كار آيدت ز گل طبقي = به چه كارت حذف فعل قرينه : فلان عزم كرده است و نيّت جزم / آزردن دوستان جهل است و كفّارت يمين سهل حذف فعل بدون قرينه : به عزّت عظيم و صحبت قديم (قسم مي خورم ) / موضعي خوش و خرّم و درختان درهم (بود) كاربرد كهن واژه ها : گفتا ، بقيّت … توجّه : مي توان متن را به طور كامل به شيوه ي فوق بررسي كرد. درس بيست و دوم خود آزمايي ص 168 1- معادل امروزي جمله هاي زير را بنويسيد. آن حال كه همي طلب كرد ← آن حالتي كه طلب مي كرد ( مي خواست ) مرا رشك وي مي رنجه داشت ← حسادت وي مرا مي آزرد . ( ناراحت مي كرد) ابراهيم ينال برادر كهين سلطان طغرل بود ← ابراهيم ينال كوچكترين برادر طغرل بود. همي يك باري از جاي بجست ← ناگهان ( يك باره ) از جاي برخاست ( ناگهان از جا پريد). ديگر بار شيخ حديث دستار كرد ← بار ديگر شيخ درباره ي عمامه صحبت كرد. اما حدود سيستان و شهرهاي او كه چند است از كجا تا كجاست ← حدود سيستان از كجا تا كجاست و شهرهايش چند تاست؟ اگرپنداري كه به خواب‎اندراست،چون بخواني پاسخ همي‎دهد ← اگر فكرمي‎كني كه خوابيده‎است وقتي‎صدايش‎بزني‎جواب مي دهد. به پهلوي او بر، ستارگكي است خُرد ، نام او سُها ← در كنار آن ، ستاره اي كوچك به نام سهاست . 2- دو جمله ي زير را با آهنگ افتان و خيزان بخوانيد و تفاوت آن ها را توضيح دهيد. *او خيلي بر انجام اين كار تاكيد داشت . ــــــــــــــــ افتان جمله ي فوق ، خبري و آهنگ آن افتان است . *او خيلي بر انجام اين كار تاكيد داشت ؟ ــــــــــــ خيزان جمله ي فوق ، پرسشي و آهنگ آن خيزان است . *شما هم اين موضوع را به خوبي مي دانيد. ـــــــــــ افتان جمله ي فوق ، خبري و آهنگ آن افتان است . *شما هم اين موضوع را به خوبي مي دانيد؟ ـــــــــــ خيزان جمله ي فوق ، پرسشي و آهنگ آن خيزان است. درس بيست و سوم خود آزمايي ص 173 1- براي هر يك از نقش هاي زبان مثالي ( غير از آن چه در كتاب آمده است ) ذكر كنيد. الف : انتقال پيام : فردا به مسافرت خواهم رفت . ب : محمل انديشه : سنگ فاقد روح است . پ : حديث نفس : بايد عجله كنم . ت : آفرينش ادبي: اگر همه شب قدر بودي ، شب قدر بي قدر بودي . / و يا : چشمان سبزو آبي خطه ي شمال مرا به خويش خواند. 2- كدام يك از نقش هاي زبان ، كاركرد اجتماعي بيشتري دارد؟ چرا؟ ايجاد ارتباط : زيرا زبان يك پديده قانون مند اجتماعي است كه براي اطلاع رساني و ايجاد هم حسّي و هم زباني و هم دلي به كار مي‎رود. يا زيرا برقراري هر گونه مناسبات اجتماعي و انتقال پيام و ايجاد ارتباط و هم حسّي و هم دلي و هم زباني با ديگران در مسائل اجتماعي از طريق ارتباط كلامي صورت مي گيرد . 3- درباره ي ارتباط زبان با فكر يك بند بنويسيد . زبان تكيه گاه انديشه است يعني به خاطر وجود زبان است كه انسان قادر به انديشيدن است از طرف ديگر انسان تنها موجودي است كه فكر مي كند و سخن مي گويد از اين طريق معلوم مي شود بين فكر و زبان ارتباط عميقي وجود دارد . اگر انسان از زبان بي بهره بود ، نه مي توانست تفكر كند نه مي توانست علمي را به دست آورد و نه مي توانست فكر و علم خود را به ديگران منتقل كند . اغراق نيست ، اگر گفته شود كه بدون زبان حيات انسان بر روي زمين ناممكن بوده است . 4ـ جمله ها وكلمه هاي زير را بخوانيد و محل تكيه را با گذاشتن علامت مشخص كنيد و با تغيير جاي تكيه تفاوت جمله ها و كلمه ها را توضيح دهيد . الف) آيا به او اطلاع داديد كه در جلسه شركت كند ؟ در اين جمله تكيه بر « اطلاع داريد» مي باشد يعني بايد به او اطلاع داديد ولي اگر تكيه بر « شركت كند » باشد مفهوم جمله منفي و اعتراض آميز است . ب) از او خواهش كرديم كه انشايش را در كلاس بخواند . بر هر كدام از واژه ها تأكيد كنيم تكيه مي گيرد . از او ← از او نه كس ديگر خواهش كرديم انشايش را ← انشايش را نه چيز ديگر كلاس ← در كلاس نه جاي ديگر بخواند ← بخواند نه كاري ديگري انجام دهد اگر «ي» نكره باشد، تكيه بر هجاي سوم (وا ) مي باشد . پ) شنوايي اگر«ي» مصدري باشد، يعني علاقه مند بودن ، تكيه بر هجاي آخر (يي) مي باشد . ش- ن -و ا-يي اگر «ي» به جاي فعل باشد ،يعني شنوا هستي ، تكيه بر هجاي سوم ( وا ) مي باشد . اگر «ي» نكره باشد، تكيه بر هجاي ماقبل آخر يا هجاي چهارم (مَن) مي باشد . ت)علاقه مندي اگر «ي» مصدري باشد، يعني علاقه مند بودن ، تكيه بر هجاي آخر ( دي ) مي باشد . عَ ـ لا ـ قه ـ من ـ دي اگر « ي» به جاي فعل باشد، يعني علاقه مند هستي ، تكيه بر هجاي چهارم يا ماقبل آخر ( مَن ) مي باشد . اگر «ي» نكره باشد، تكيه بر هجاي اول ( دي ) است . ث)ديني اگر « ي ِ» نسبت باشد، تكيه بر هجاي دوم ( ني ) است . مثل : كتاب ديني ، گرايشات ديني صفت نسبي صفت نسبي درس بيست وچهارم خود آزمايي ص 188 3- تلفظ قديم برخي از كلماتي را كه در محل زندگي شما رواج دارند اما در فارسي امروز متروك شده اند پيدا كنيد. درگويش شيراز : گاس : شايد / جومولو : دوقلو / وواري : قرض / لمته : لاغر و ضعیف / سيل كردن : ديدن 4- مثل جمله هاي نمونه ي آغاز بياموزيم درس دو جمله بنويسيد. ما نان و پنير ، تازه خورديم / مدير مدرسه ، ما را ديد. / اميد ما ، در موفقيت توست / اين لباس ، فروشي است ./ مادر، حسين آمد. ما نان و پنير تازه ، خورديم/ مدير ، مدرسه ي ما را ديد. / اميد مادر ، موفقيّت توست / اين ، لباس فروشي است ./مادرحسين ، آمد. درس بيست وششم خود آزمايي ص 197 1ـ با توجّه به آن چه خوانده ايد، ويژگي هاي دستوري متن زير را بنويسيد. 1ـ كهنگي زبان با توجّه به جمله بندي هاي كوتاه 2ـ استفاده از شكل هاي قديم و تاريخي فعل : همي خورديم ، فرمود 3ـ ويژگي تكرار خصوصاً در ضماير مانند تكرار « ما » ، « وي » و حرف نشانه ي « را » 4ـ كاربرد (را) به جاي حرف اضافه ي( به ) : احكام شريعت ما را مي آموخت . 5- كاربرد ( به ) به جاي ( براي ) : او را به رسالت به ما فرستاد. 6ـ جابه جايي اجزاي جمله : از پرستيدن بتان ما را منع كرد. 7ـ به كار بردن مفعول ومتمم به صورت مضاف اليه : ما تصديق وي نموديم . ← ما وي را تصديق نموديم . متابعت وي كرديم ← از وي متابعت كرديم. 8ـ همراه بودن «ب» با فعل ماضي مثل : بكرديم 2-انواع ( نقش نما ) را در جمله هاي زير پيدا كنيد و معاني ( را ) را بنويسيد. مرا ديگر روز نوبت بود. به ديوان آمدم . استادم به باغ رفت و بوالحسن دلشاد را فرمود تا آن جا آمد و بونصر و تني چند ديگر . و نماز شام را باز آمد . يافتم امير را آن جا فرود آمده و اعيان همي آمدند. گمان افتاد كه مگر اين جا ثبات خواهد كرد و لشكر را ضبط كرد و آن را مي ماندند تا كساني از اعيان كه رسيدني اند در رسند و آفتاب زرد را امير به آب روان رسيد. ديگران در آمدند و اسب و سلاح بستدند و مردان را دل شكست . گفتند  زندگاني خداوند دراز باد . بيش ايستادن را روي نيست  و اين حاجب را از غم زهره بترقيد. 1 – مرا دیگر روز نوبت بود : فک اضافه ( تقدیم مضاف الیه ) ← نوبت من 2 – به دیوان آمدم : به حرف اضافه نشانه ی متمم 3 - استادم به باغ رفت : به حرف اضافه نشانه ی متمم 4 - بوالحسن دلشاد را فرمود : را حرف اضافه نشانه ی متمم 5 – تا آنجا آمد : تا حرف اضافه نشانه ی متمم 6 - نماز شام را باز آمد : نشانه قید ← هنگام نماز شام 7 – یافتم امیر را آن جا فرو آمده : نشانه مفعول 8 – گمان افتاد که مگر اینجا ثبات خواهد کرد : که حرف ربط وابسته ساز 9 – لشکر را ضبط کرد : را نشانه ی مفعول 10 – آن را می ماندند : حرف اضافه ( برای ) 11 – تا کسانی از اعیان که رسیدنی اند ، در رسند : تا و که حرف ربط وابسته ساز / از حرف اضافه نشانه ی متمم 12 – آفتاب زرد را امیر به آب روان رسید : را نشانه ی قید ← هنگام آفتاب زرد / به حرف اضافه نشانه ی متمم 13 – مردان را دل بشکست : فک اضافه ← دل مردان شکست 14 – بیش ایستادن را روی نیست : فک اضافه ← روی بیش ایستادن 15 – این حاجب را از غم زهره بترقید : را فک اضافه ← زهره ی این حاجب / از حرف اضافه نشانه ی متمم * واو در همه ی جمله ها حرف ربط هم پایه ساز است . 3- تكليف دانش آموزي است . 4-با فعل ( پختن ) جمله هايي بسازيد كه هر بار معناي فعل در آن جمله ها تغيير كند. الف – او را پختم ( آماده كردم ) ب : غذا را پخت ( گذرا ) پ : غذا پخت .( ناگذر) ت : از گرما پختم . ( خيلي گرمم شد) ث : چه خيال ها در سر مي پخت . ( مي پرورد ) ج : خرما بر نخل پخت . ( رسيد ) چ : در كوره ي حوادث پخت . ( تجربه کسب كرد) درس بيست وهفتم فعاليت 1 ص 199 جمله ي زير را ويرايش كنيد. *اين مسئله را مطرح و مورد بررسي قرار گرفت . ويرايش شده : اين مسئله مطرح شد و مورد بررسي قرار گرفت . فعاليت 2 ص200 *يكي از دلايل علاقه ي من به موسيقي كلاسيك اين است كه شما با شنيدن آن احساس راحتي مي كنيد. ويرايش شده : يكي از دلايل علاقه ي شما به موسيقي كلاسيك اين است كه با شنيدن آن احساس راحتي مي كنيد. فعاليت 3 ص 200 *به بخش بعدي ملاحظه بفرمائيد . ويرايش شده : بخش بعدي را ملاحظه بفرماييد . دليل خطاي جمله اول : زيرا فعل « ملاحظه كردن » گذرا به مفعول است و نياز به حرف اضافه ندارد . فعاليت 4 ص 201 *ادامه و تاكيد بر انجام چنين تمرين هايي باعث ورزيدگي در نگارش مي گردد. ويرايش شده : انجام چنين تمرين ها و تاكيد بر ادامه ي آن ها باعث ورزيدگي در نگارش مي شود. فعاليت صفحه ي 5 ص 202 *او با برادر همسايه اش احمد مسافرت كرد. ويرايش شده : او با احمد برادر همسايه ي خود مسافرت كرد. فعاليت 6 ص 202 *اگر از چسب كم تر يا بيشتر از حد معمول استفاده شود ، به صافي و شفّافيّت كتاب آسيب مي رسد . ويرايش شده : استفاده ي نادرست از چسب به شفّافيّت كتاب آسيب مي رساند. فعاليت 7 ص 203 براي هر يك از كلمات بيگانه ي زير معادل هايي مناسب پيشنهاد دهيد. كاناپه : نيمكت / فريم : قاب / تيراژ : شمارگان / تيتر : عنوان / اديت : ويرايش / سوبسيد : يارانه / نگاتيو : منفي درس بيست و هشتم خودآزمايي ص 210 جمله هاي زير را ويرايش كنيد. *اين موضوع در جلسه ي امروز مطرح و مغاير اهداف شركت تشخيص داده شد. ويرايش شده : اين موضوع در جلسه ي امروز مطرح گرديد و مغاير با اهداف شركت تشخيص داده شد. *هر نواري را سالي يك بار استفاده مي كنند. ويرايش شده : از هر نوار سالي يك بار استفاده مي كنند. *دروازه بان توپ را براي مدافع كناري واگذار كرد. ويرايش شده : دروازه بان توپ را به مدافع كناري داد. *برنامه اي كه از سمع و نظر گراميتان گذشت را با هم نقد و بررسي مي كنيم . ويرايش شده : برنامه اي را كه مشاهده كرديد ، نقد و بررسي مي كنيم. *حسن به برادرش گفت كه مقاله اش منتشر شد. ويرايش شده : حسن به برادرش گفت كه مقاله ات منتشر شد. *زندگي دانشمندان بايد ضمن آن كه به دست اهل فن نوشته شود مورد دقت قرار گيرد. ويرايش شده : اهل فن بايد زندگي نامه ي دانشمندان را با دقّت بنويسند. *تيم مقابل از ده بازيكن خود مورد استفاده قرار داد و در فينال نهايي اين بازي را به سود خود پايان داد. ويرايش شده : تيم مقابل از ده بازيكن خود استفاده كرد و بازي نهايي را به سود خود پايان داد. *روش مورد استفاده در اين پژوهش روش توصيفي مي باشد كه در اين روش از روش تحليل محتوا استفاده شده است. ويرايش شده : در اين پژوهش از روش توصيفي و تحليل محتوا استفاده شده است. *مي رفتيم كه دومين گل را از حريف دريافت كنيم . ويرايش شده : نزديك بود كه دومين گل را از حريف بخوريم . *در هفته هاي اخير ، تجارت جهاني رونق بي سابقه اي را تجربه مي كنند. ويرايش شده : در هفته هاي اخير تجارت جهاني رونق بي سابقه اي داشته است. *اين كودك از كم خوني قابل توجّهي برخوردار است. ويرايش شده : اين كودك دچار كم خوني شديدي است. / اين كودك بسيار كم خون است .

نظرشمابه این وبلاگ