۱۱ آذر ۱۳۸۸

پاسخ خودآزمايي هاي زبان فارسي (1)

خودآزمايي درس اول( زبان ) صفحه 5 و 6 1- فرا گيري زبان بر اساس توانايي بالقوه ي انسان وبه تدريج و به طور طبيعي انجام مي گيرد؛ به همين دليل ، به نظر مي رسد كه استفاده از آن آسان است . همان طور كه كودك راه رفتن را با همه ي دشواري اش ،به طور ناخود آگاه فرا مي گيرد . 2- شناخت زبان به دليل پيچيدگي ، گستردگي و … دشوار است ؛ همان طور كه شناخت زندگي يا شناخت فكر و ذهن انسان دشوار به نظر مي رسد ؛ زبان ، نمود ذهن پيچيده ي انسان است . دليل ديگر اين است كه ما مي پنداريم چون طرز استفاده از زبان را مي دانيم ، پس خود آن را هم مي شناسيم و سعي در شناخت زبان را اغلب بيهوده مي دانيم ؛ مثلاُ اكثر ما رانندگي مي كنيم . اما در هنگام رانندگي از تك تك عملياتي كه انجام مي دهيم تا اتومبيل را سالم به مقصد برسانيم ، آگاهي نداريم . البته پيچيدگي دانش زباني از اين هم فراتر است و حتي هنوز براي زبان شناسان چگونگي فرا گيري اين زبان پيچيده توسط كودك در كوتاه ترين زمان ممكن – كه البته در مقايسه با دانش فرا گرفته كوتاه مي نمايد ـ يكي از شگفتي هاست . 3-ديو ، سيمرغ ، هما ، پري دريايي ، ققنوس . 4- كيوي ، موبايل ( تلفن همراه ) ، كامپيوتر ( رايانه ) . 5-خير ، همان طور كه به سادگي راه مي رويم امِا فرايند راه رفتن ـ چگونگي حفظ تعادل و فرمان هاي مغز ، را نمي شناسبم ، از زبان نيز استفاده مي كنيم . حال آن كه شناخت زبان موضوعي متفاوت است . 6-زبان ، نظام، ارتباط، پيام رساني ، انسان . 7- نامه مي نويسيم ، كتاب مي خوانيم ، فيلم مي بينيم ، سخنراني مي كنيم و… خود آزمايي درس دوم (جمله ) صفحه 11 و 12 1- جمله نهاد گزاره علماي بزرگ دائم در لشكرگاه رفت و آمد داشتند . غزالي از برخورد با آن ها بهره ها يافت . با بعضي از آن ها مناظره مي نمود . شايد از بسياري از آن ها استفاده مي كرد. اين آشنايي با علماي مختلف نام و آوازه ي او را بلند مي كرد . خواجه نظام الملك وي راهرروز بيش تردرخوراحترام ونواخت مي يافت. 2 – سعدي وحافظ. . . - شاهنامه . . . - كاوه ي دادخواه . . . - شناسه . . . - نهاد. . .. - مغولان . . . 3 - گلستان سعدي ، يكي از آثار بزرگ زبان فارسي است . - برادر بزرگم ،فريدون ، به مسافرت رفت . - مولانا جلال الدين اثر ارزشمند مثنوي معنوي را خلق كرد . - دانشگاه ، محل تعليم و تربيت است . - نهاد ،يكي از دو بخش اصلي جمله است . - پسر عموي حسن ، هر روز به كتابخانه مي رود . 4 - جمله نهاد گزاره عقاب ها بر ستيغ كوه آشيانه مي سازند.(ـَـً ند) پرندگان بلند پرواز بر ستيغ كوه آشيانه مي سازند.(ـَـ ند) عقاب بر ستيغ كوه آشيانه مي سازد .(ـَـ د) آن ها بر ستيغ كوه آشيانه مي سازند.(ـَـ ند) جمله نهاد گزاره پيرمرد كودكان را به خانه رساند .(ф ) پيرمرد كودك را به خانه رساند. (ф ) پيرمرد او را به خانه رساند . (ф ) 1 پيرمرد او را به خانه مي رساند . (ф ) پيرمرد او را به خانه رسانده بود . (ф ) 1- اگر می رساند را ماضی استمراری بگيريم نهاد پيوسته(ф ) است و اگر مضارع اخباری به حساب آوريم شناسه (ـَـ د) خواهد بود . جمله نهاد گزاره انسان آگاه وظيفه اش را به خوبي انجام مي دهد .(ـَـ د) اعضاي جامعه وظيفه شان را به خوبي انجام مي دهند .(ـَـ ند) دانش آموز وظيفه اش را به خوبي انجام مي دهد .(ـَـ د) ما وظيفه مان را به خوبي انجام مي دهيم.(ـَـ يم) همه ي اعضاي خانواده وظيفه شان را به خوبي انجام مي دهند.(ـَـ ند) شما وظيفه تان را به خوبي انجام مي دهيد . (ـَـ ايد ) 5 – زبان پديده اي رازآلود و شگفت انگيز ، بسيار پيچيده وگسترده وموهبتي الهي است كه انسان را به مقام اشرف مخلوقات رسانده است . اين پديده ي نظام مند كه انسان به راحتي و سادگي از آن استفاده مي كند .دربردارنده ي اسرار پيچيده اي است كه شناخت و توصيف آن را بسيار دشوار مي سازد . خودآزمايي درس سوم ( مروري بر نگارش دوره ي راهنمايي ) صفحه 15 و 16 1 – يكي بود يكي نبود . غير از خدا هيچ كس نبود . پيرمرد خار كني بود كه هر روز به بيابان مي رفت و خار جمع مي كرد،(يا با رفتن به بيابان خار جمع می کرد ) روزی به هنگام جمع آوری خار،يك مرتبه (ناگهان) چشمش به كوزه اي پر از اشرفي افتاد . آن را برداشت و به خانه شان رفت . هنگام شب به زنش گفت :‌اين كوزه بايد متعلق به حاكم باشد كه آن را در بيابان مخفي كرده است پس بهتر است آن را به حاكم تحويل دهم(بر گردانم) . حاكم حتماً‌پاداش خوبي به من مي دهد . زن كه ساده دلي شوهرش را ديد ، نيمه شب اشرفي ها را برداشت و به جاي آن ها كلوخ ريخت . فردا صبح زود ، خاركن به جاي رفتن به صحرا به قصر حاكم رفت. وقتي به قصر رسيد متوجه نبود اشرفي ها شد(متوجه شد اشرفی ها نيست ) ‌امّا راه برگشت هم نداشت . با تـرس ولرز پيش حاكم رفت و گفت : من خاركن پيـری هـستم و يك گـاو دارم و شيـرش را با اين كلوخ ها وزن مي كنـم و بـه مـردم مي فروشم ، براي اين كه مطمئن شوم كم فروشي نمي كنم ،‌مي خواستم كلوخ هايم را با وزنه ي دربار آزمايش كنم(بسنجم) تا از درستي وزن آن ها خيالم راحت شود (آسوده خاطر شوم ). حاكم كه درست كاری پيرمرد را ديد ، او را تشويق كرد ويك مشت اشرفي به او داد . پيرمرد خوشحال و شادم به خانه برگشت . تفاوت دو نوشته : هيشكي ←هيچ كس / يه ← يك / مي رف ← مي رفت / بيابون← بيابان / وختي← وقتي / داش ← داشت / خارا رو ← خارها را / يهو ← يك مرتبه ( ناگهان) / چشش ← چشمش / او نو← آن را / خون شون← خانه شان / بايس ← بايد / قايمش كرده ← مخفي كرده است / هر روز مي رفت بيابون ← هر روز به بيابان مي رفت ./ 2 – الف ) نقش مطبوعات در اطلاع رساني چيست ؟ ب ) وظايف مطبوعات در برابر ملت ودولت را بيان كنيد . پ ) مطبوعات چه تأثيري بر رفتارهاي فردي و اجتماعي دارد؟ ت ) مطبوعات چه تأثيري بر حركت هاي عمومي و سياسي دارد ؟ ث ) نقش مطبوعات را در رشد و تعالي فرهنگي جامعه بيان كنيد . 3 - تكليف دانش آموزان است . 4 - الف ) هيزم شكن به جنگل مي رود : جمله نهاد گزاره هيزم شكن به جنگل مي رود ب ) زبان يكي از جنبه هاي راز آميز وجود انسان است : جمله نهاد گزاره زبـــان يكي از جنبه هاي رازآميز وجود انسان است . 5 – خانم سعيدي كارشناس (ليسانسيه ی ) زبان و ادبيات فارسي است . وي درباره ي ديوان پروين اعتصامي شاعر مشهور ايران چنين گفت : « ما مدينه ي فاضله اي از ارزش هاي اخلاقي را در ديوان پروين مي بينيم . » 3 خودآزمايي درس چهارم ( جمله واجزاي آن ) صفحه 20 و 21 1 – قدر وقت را بدانيم : جمله اي سه جزئي با مفعول كه نهاد آن صفر است ( گزاره ي اين جمله دو جزء دارد : مفعول + فعل ) جمله نهاد گزاره مفعول فعل قدر وقت را بدانيم مدير آموزشگاه ما را نشناخت . ( جمله اي سه جزئي با مفعول ) گزاره ي اين جمله دو جزء دارد : مفعول + فعل . جمله نهاد گزاره مفعول فعل مدير آموزشگاه ما را نشنــاخت تجربه هاي بسياري از سفر برگرفتيم . ( جمله ي چهار جزئي با مفعول و متمم ) گزاره ي اين جمله سه جزء دارد : مفعول + متمم + فعل . ا جمله نهاد گزاره مفعول متمم فعل تجربه هاي بسياري از سفر بر گرفتيم متصدي موزه جواني بود سي ساله . ( سه جزئي با مسند ) گزاره ي اين جمله دو جزء‌ دارد : مسند + فعل جمله نهاد گزاره مسند فعل متصدي موزه جواني سي ساله بود زنــدگي چيست ؟ ( چه است ؟ ) (سه جزئي با مسند ) . گزاره ي اين جمله دو جزء دارد : مسند + فعل . جمله نهاد گزاره مسند فعل زندگي چــه است؟ كودكان ،‌ داوطلب فروش نشريه ي «نسيم شمال» مي شدند . ( سه جزئي با مسند) . گزاره ي اين جمله دو جزء‌ دارد: مسنــد + فــعل . جمله نهاد گزاره مسند فعــل كودكان داوطلب فروش نشريه ي نسيم شمال مي شدند پيام تبريكي به معلم خود بنويسيد . ( چهار جزئي با مفعول ومتمم ) گزاره ي اين جمله سه جزء دارد : مفعول + متمم + فــعل . جمله نهاد گزاره مفعول متمم فـــعل پيام تبريكي به معلم خود بنويسيد مرغان دريايي پريده بودند . ( دو جزئي ) . گزاره ي اين جمله يك جزء دارد : فـــعل جمله نهاد گـزاره فــــعل مرغان دريايي پريده بودند 2 – مي نشيند او مي نشيند . ( فعل ناگذر ، جمله ي دو جزئي ) جمله نهاد گزاره فعــل او مي نشينــد شكست شيشه شكست ( دو جزئي ) علي شيشه را شكست . ( سه جزئي مفعولي ) جمله جمله نهاد گزاره نهاد گزاره فعل مفعول فعل شيشه شكست علي شيشه را شكست مي بيــند بچه ها هم ديگر را مي بينند . ( سه جزئي مفعولي ) جمله نهاد گزاره مفعول فعــل بچه ها همديگر را مي بينند مي دوخت مادر لباس ها را مي دوخت . ( سه جزئي مفعولي ) جمله نهاد گزاره مفعول فعل مادر لباس ها را مي دوخت 3 – تكليف دانش آموز است 4 – سؤال ،‌ مسائل ، مبدأ ، لؤلؤ ، نئون ، پروتئين . خود آزمايي درس پنجم ( ويرايش ) صفحه 24 و 25 1- بند اول : از«ما درزندگي روزانه با نزديكان ، دوستان و …تا خارج مي سازد . » بند دوم : از«شما خود درزندگي بارها نياز به نوشتن را …. تا پاسخ مي دهد .» بندسوم : از« ممكن است گفته شود كه بي سوادان … تا عينك سودآور آنان مي شوند.» الف ) كاربرد «ويرگول» ميان چند كلمه كه بيانگر اسناد واحدي مي باشند و در حقيقت ،‌ مي توان آن را با واو عطف برابر دانست ؛ مانند : 1- ما در زندگي روزانه با نزديكان ، دوستان ، هم شاگردان ، معلمان و كسان ديگر به زبان پيام هايي را رد و بدل مي كنيم .(در کتاب به غلط بين هم شاگردان و معلمان « و » گذاشته شده است .) 2- حذف نوشته ها از زندگی يعنی حذف همه ی مکاتبات ، همه ی مطبوعات ، همه ی کتاب ها ، همه ی آگهی ها ، همه ی اسناد حقوقی و بازرگانی و خلاصه همه ی آن چيز هايی که در حيات مادی و معنوی ما و حتی در معاش عادی روزانه ی تنيده شده اند . ب) وجود « نقطه » در پايان جمله هاي خبري ؛ مثل در لحظاتی نيز با خود و در دل سخن می گوييم که همان گفتار درونی است. پ) كاربرد خط فاصله (-)كه در اينجا به منظور جدا كردن عبارت معترضه از جمله اصلي بوده است :1- در جهان معاصر نيز جامعه هايي بودند ـو شايد هنوز هم باشند ـ كه همان حال را داشتند و براي پيام رساني كلامي ، تنها از گفتار استفاده مي كردند . 2- اين پيام ها ـ خواه حضوري خواه تلفني ـ شفاهي است . در اين عبارت دو طرف «خواه حضوري خواه تلفني» چون جمله ی معترضه ی توضيحی است بايد خط فاصله گذاشت و در کتاب به غلط کاما گذاشته است . ت) کاربرد ويرگول ميان عبارت ها يا جمله های غير مستقل که در مجموع جمله ی کاملی تشکيل می دهند : اما در عصر ما تصور اين که بدون بهره گيری از پيام های زبانی نوشتاری بتوان چرخ زندگی اجتماعی و بين المللی را گرداند ، محال است و ... ث) کاربرد ويرگول بين دو کلمه که ممکن است خواننده آن را با کسره ی اضافه بخواند : سطر سوم : روزگاری بود که آدميان ، تنها از راه ... و در سطر پنجم: برای پيام رسانی کلامی ، تنها از گفتار ... ج) کاربرد ويرگول به جای مکث کوتاه :سطر اول : معلمان و کسان ديگر به زبان ، پيام هايي را ... سطر پنج : اما در عصر ما ، تصور اين که ... سطر ده : و حذف نوشته ، آنها را ... . 2- هنگامي كه بخواهند از مزاياي صرفه جويي و پس اندازسخن گويند ، معمولا ضرب المثل « اندك اندك خيلي شود و قطره قطره سيلي » را به كار مي برند . - « گاندي » در حالي به وطن بازگشت ( 1917 ) كه شهرت خاص و عام يافته بود . - براي درست نوشتن ،بايد واژگان مناسب ( اسم ، فعل ، قيد و صفت ) را خوب بشناسيم . - عوامل مهم تربيت عبارتند از: خانواده ، مدرسه ، معلم ، اجتماع ، كتاب و … . - دكتر « محـمد معـين » با سـه زبـان زنده ي دنيا آشنـايي داشـت: عربي ، فرانسـه و انگليسي ؛ به چـهار زبان باستـاني نيز مسلط بود: پهلوي ، فارسي باستان ، اوستا و سنسكريت ؛ در دستور زبان و نيز لغت فارسي نظير نداشت . از اين جا در مي يابيم كه او چه پايگاه بلند علمي و ادبي اي داشته است ! - چند دكّان كوچك نانوايي ، قصابي ، عطاري ، دو قهوه خانه ، يك سلماني و … مجموعه ي شهر را تشكيل مي داد . 3 – الف ) يكي از موارد قلاب : در نمايش نامه ها دستورهاي اجرايي را كه از جمله مطالب غير اصلي اند ، در داخل قلاب مي آورند ؛ مثلا در بخش ادبيات نمايشي از ادبيات فارسي سال اول در درس سلمان فارسي مي خوانيم : - معجزه اي شد كه راهزنان غارت نكرده اند ]خنده ي جمعيت [ - آمده اي مداين چه كني ؟ - سلمان ؛استانداري ] قهقهه ي شديد ، موزيك شاد [ ب ) از (* )درآغاز يك سطر به نشانه ي شروع سخن تازه يابراي نشان دادن كلمه يا عبارتي كه در پاورقي توضيح داده مي شود ، استفاده مي كنيم . بااين كاربرد دراغلب درس هاي ادبيات فارسي با آن سروكار داريم ؛ مانند : تو پور* گو پيلتن رستمي زدستان* سامي *و ازنيرمي * پ ) ازعلامت پيكان براي نشان دادن نتيجه ي تركيب چندجزء يا تجزيه ي يك كلمه بهره مي گيريم ؛ مانندتعداد هجاي كلمه ي « شادابي » ← شا + دا + بي . ت )مميز: از نشانه ي مميز ياخط مورب براي جدا كردن روز ، ماه ،سال و همچنين دو مصراع يا بيت استفاده مي شود ؛ مانند : دانش آموزان سال اول دبيرستان ، با درخواست تاريخ 2 / 7 / 1379 موافقت مي گردد .شما مي توانيد شعر «سعدي » با مطلع :«بوي گل وبانگ مرغ برخاست / هنگام نشاط وروز صحراست » را به صورت سرود اجرا كنيد . 4 - فعاليت دانش آموزي است. خود آزمايي درس ششم ( شكل هاي زبان ) صفحه 33 1 - گونه ، لهجه ، گويش . 2 - «خوراك زبان » : در اين تركيب زبان نام عضوي از بدن است . «زبان رنگ ها » : در اين تركيب زبان به صورت استعاري به كار رفته است و تعريف زبان شامل آن نمي شودو بيانگرحالت روحي ورواني است . «زبان فارسي » : يكي از زبان هاي واقعي و انساني است و تعريف زبان شامل آن مي شود. زبان وسيله اي براي ايجاد ارتباط و انتقال پيام است . «زبان پـرنـدگان » «صـداي پرندگان » ، مفـهوم اســتعاري دارد ؛ چون آواهايي كه پرنـدگان – به صورت غريزي يا تقليدي – توليد مي كنند ويژگي هاي زبان انساني را ندارند . 3 - موجب مي شود انسان به امكانات پيچيده و گسترده اي دست پيدا كند ، به طوري كه با تعداد محدودي از آواها (واج ها ) نشانه هاي بسيار زيادي بسازد ( واژه ها ) و با اين نشانه ها بي نهايت پيام و جمله توليد كند . 4 – ويژگي هاي زايايي : همان ويژگي اي است كه انسان را قادر مي سازد ، جمله هايي بسازد كه پيش از آن نه بكار برده و نه شنيده است ؛ بنابراين به سبب ويژگي زايايي ، ما مي توانيم به كمك نظام زبان ، كه خود محدود است ، جملات نامحدود بسازيم ؛ حتي جملاتي كه از پيش وجود نداشته اند وبيش از اين از كسي نشنيده ايم . مثال : الف )تخته سياه در حالي كه خود را به ديوار چسبانده بود، با حيرت به بچه ها نگاه مي كرد . ب ) سر وصداي بچه ها ،‌ سر كلاس را به دوران انداخته بود . پ ) رديف نامنظم نيمكت هاي كلاس به صف بچه هاي كلاس اول ابتدايي مي مانست . ويژگي نا به جايي : آن ويژگي زبان است كه اهل زبان را قادر مي سازد درباره ي چيزهايي سخن بگويند كه اکنون حاضر نيستند(چه زمان گذشته و چه آينده ) يآ حتی اصلأ وجود ندارند ؛ مثال : الف ) در آينده آب كره ي ماه با لوله كشي از طريق زمين تأمين مي شود . (مربوط به آينده ) ب ) غارنشينان حيوانات را براي گوشت وپوستشان شكار مي كردند . (مربوط به گذشته ) 5 – تكليف دانش آموزان است . 6 – زبان شكل هاي بسيار متنوعي به خود مي گيرد. در زبان هاي انساني صداهاي بي معني با هم تركيب مي شوند جمله نهاد گزاره زبـان شكل هاي بسيار متنوعي به به خود مي گيرند. صداهاي بي معني در زبان هاي انساني با هم تركيب مي شوند. دومين ويژگي زبان انساني زايايي فوق العاده ي آن است . هر زبان در عين يگانه بودن شكل هاي گوناگوني به خود مي گيرد . مهم ترين ويژگي زبان انسان دوساختي بودن آن است . سومين ويژگي زبان انسان نابه جايي است . درس هفتم ( چرا املا مي نويسيم ؟ ) خودآزمايي ندارد . خودآزمايي درس هشتم ( ويژگي هاي فعل 1 ) صفحه 43 1 – ديدن و پذيرفتن : اول شخص مفرد مصدر ماضي ساده ماضي استمراري ماضي بعيد ماضي التزامي ماضي نقلي مضارع اخباري مضارع التزامي آينده ديدن ديدم مي ديدم ديده بودم ديده باشم ديده ام مي بينم ببينم خواهم ديد پذيرفتن پذيرفتم مي پذيرفتم پذيرفته بودم پذيرفته باشم پذيرفته ام مي پذيرم بپذيرم خواهم پذيرفت 2-دوم شخص مفرد : ( دو مصدر ديدن و پذيرفتن ) دوم شخص مفرد مصدر ماضي ساده ماضي استمراري ماضي بعيد ماضي التزامي ماضي نقلي مضارع اخباري مضارع التزامي آينده ديدن ديدي مي ديدي ديده بودي ديده باشي ديده اي مي بيني ببيني خواهي ديد پذيرفتن پذيرفتي مي پذيرفتي پذيرفته بودي پذيرفته باشي پذيرفته اي مي پذيري بپذيري خواهي پذيرفت 3-سوم شخص جمع : (دو مصدر ديدن و پذيرفتن ) سوم شخص جمع مصدر ماضي ساده ماضي استمراري ماضي بعيد ماضي التزامي ماضي نقلي مضارع اخباري مضارع التزامي آينده ديدن ديدند مي ديدند ديده بودند ديده باشند ديده اند مي بينند ببينند خواهند ديد پذيرفتن پذيرفتند مي پذيرفتند پذيرفته بودند پذيرفته باشند پذيرفته اند مي پذيرند بپذيرند خواهند پذيرفت 4 – نشسته است ، مي نگريست ، نمي پذيرد . مي رود ؛ مصدر ، بن ماضي ، بن مضارع و صفت مفعولي بسازيد . فعـــل مصدر بن ماضي = ( مصدر مرخم ) بن مضارع صفت مفعولي آورده است آوردن آورد آور آورده نشسته است نشستن نشست نشين نشسته مي نگريست نگريستن نگريست نگر نگريسته نمي پذيرد پذيرفتن پذيرفت پذير پذيرفته مي دود دويدن دويد دو دويده 5 – مي نويسد ، مي رود ، بروند ، خواهيم آمد ، مي آيند ، خواهند شنيد . فعـــل گذشته ي ساده گذشته نقلي گذشته بعيد مي نويسد نوشت * نوشته است * نوشته بود * مي رود رفت * رفته است * رفته بود * بروند رفتند رفته اند رفته بودند خواهيم آمد آمديم آمده ايم آمده بوديم مي آيند آمدند آمده اند آمده بودند خواهند شنيد شنيدند شنيده اند شنيده بودند در فعل هايي كه با ستاره مشخص شده اند ، شناسه ي «ـًـ د » به ф)) تبديل شده است . 6- تكليف دانش آموز است . 7- الف ) با واج هاي / ك ، ــِـ ،ت،ا، ب ، ر ،‌ ا ، د ، و ، س ،‌ ت ، د ، ا ، ر ، ــَـ ، م / 1- نشانه هاي ( واژه هاي ) «كتاب» ، « را » ، « دوست » ، « دارم » را مي سازيم ؛ 2 – با اين واژه ها جمله ي « كتاب را دوست دارم » مي سازيم . ب ) 1 – با تركيب واج هاي / ش ، ــِ ، ع ، ر / واژه ي « شعر » را مي سازيم . 2 – با تركيب واژه هاي « شعر » ، « آفرينش » ، « زيبايي » و « است » جمله ي « شعر ، آفرينش زيبايي است » مي سازيم . پ ) 1- با تركيت واج هاي / ء ، ــِ ، ن ، س ،‌ا ،‌ن / واژه ي « انسان » را مي سازيم .2- با تركيب واژه هاي « انسان » « تلاشگر» و « است » جمله ي « انسان ، تلاشگر است » مي سازيم . 8 – تهيه ي لباس ، تعيين قيمت ،‌ تحقيق وبررسي ، اعماق دريا ،‌نامه ي مزبور ، راجع به درس ، تشكر و سپاسگزاري ،وهله ي اول ، ملوك گذشته . خود آزمايي درس نهم ( نگارش علمي ، نگارش ادبي ) صفحه 47 1 – الف ) نوشته ي نخست ( زبان وسيله ي . . . ) ، نوشته اي« علمي» است ، زيرا واژه ها در معناي اصلي وحقيقي خود به طور گويا و روشن و صريح و مستقيم بيان شده اند . هم چنين از هيچ يك از آرايه هاي ادبي در آن استفاده نشده است . اين نوشته ها از كلمه ها تنها براي انتقال مستقيم مفاهيم دقيق علمي بهره گرفته است . ب ) نوشته ي دوم ( غروب ، غم رنگ و . . .) «ادبي» است . چون نويسنده در آن از آرايه هاي ادبي براي توصيف و تصوير معاني ذهني و بيان عواطف واحساسات دروني بهره گرفته است . پيام نوشته نيز ،‌ به طور غير مستقيم و غير صريح بيان شده است . در اين نوشته ، تخيل و جان بخشي به اشيا برجستگي ويژه اي داده اند . 2 – نوشته ي الف زمان کليه ی افعال « است » مضارع است : فعل مضارع ( ساده ) / ندارند : فعل مضارع ( ساده ) / اند ( بي بهره اند) : فعل مضارع (ساده) / شود : فعل مضارع التزامي / شده است : فعل ماضي نقلي ( مفهوم مجهولي دارد ) نيست : فعل مضارع ( ساده) / مي توانند : فعل مضارع اخباري / بينديشند : فعل مضارع التزامي / مي توانند : فعل مضارع اخباري / مطرح كنند : فعل مضارع التزامي / است :‌ فعل مضارع (ساده) . « در کتاب های فعلی زبان فارسی از فعل مضارع ساده حرفی به ميان نيامده است. طبق زير نويس صفحه ی چهل زبان فارسی 2 اگر فعل « است » را با «می باشد » بتوانيم عوض کنيم مضارع اخباری و اگر با « باشد » تعويض شود مضارع التزامی است . » نوشته ب «ادبي » است . مي بارد : مضارع اخباري / نمي وزد : مضارع اخباري / بالامي زند : مضارع اخباري / مي ارزد : مضارع اخباري / پوشانده است : ماضي نقلي / ايستاده است : ماضي نقلي / برداشته است : ماضي نقلي 3 – فعاليت دانش آموزي است . 4 – فعاليت دانش آموزي است . 5 – او به سمت كتابدار دبيرستان منصوب شده است . ( منصوب ) - سهراب سپهري از شاعران معاصر ايران است . ( معاصر ) - حقيقت علم كمك به هم نوع خويش وكسب رضايت باري تعالي است . ( خويش – تعالي ) - سنگ هاي خرد را از زمين زراعي جمع كرد . ( خرد – جمع ) خود آزمايي درس دهم ( ويژگي هاي فعل 2 ) صفحه 51 1 – مادر كودكش ر اخواباند / خوابانيد . - سخنان بزرگمهر را به اطلاع مردم ايران رساند / رسانيد . - خون جگر ديو سپيد را در چشم كاووس چكاند / چكانيد . - اكوان ديو قطعه اي از زمين را كه رستم بر آن خوابيده بود ،‌بريد وبر سر دست چرخاند / چرخانيد . - رستم بار ديگر رخش را تا محل حادثه دواند / دوانيد و به سرعت خود را به آن جا رساند / رسانيد . 2 - گذرا به مسند - جمله ي اول ،گذرا به مسند . جمله ي دوم ، گذرا به مفعول - گذرا به مفعول 3 – آورده است ، مي دود ،‌ پذيرفته بود ،آمده بودند ،‌ بيفكند ، برده اند ، مي سازند . فعل مضارع التزامي ماضي التزامي ماضي ساده آورده است بياورد آورده باشد آورد مي دود بدود دويده باشد دويد پذيرفته بود بپذيرد پذيرفته باشد پذيرفت آمده بودند بيايد آمده باشد آمد بيفكند بيفكند افكنده باشد افكند برده اند ببرند برده باشند بردند مي سازند بسازند ساخته باشند ساختند 4 – تكليف دانش آموزان است . خود آزمايي درس يازدهم : ( مقايسه ) صفحه 55 1 – فعاليت دانش آموزي است . 2- تكليف دانش آموزان است . 3- هل يستوي الأعمي و البصير أفلا تتفكرون . ( انعام /50 ) – لا يستوي الخبيث و الطيب . . . ( المائده / 100 ) - لا يستوي اصحاب النار واصحاب الجنه . ( الحشر / 20 ) 4 - « آزادي » را با چيزهايي مي توان سنجيد كه ميان آن ها همساني و سنخيت و پيوند باشد . اين پيوند مي تواند همانندي يا ناسازي باشد . مانند : آزادگي و بردگي / آزاري و آزادگي / پرنده و آزادي / آزادي و اسارت و. 5 – تشابه ها : هر دو محيطي آموزشي هستند . / در هر دو ،‌هدف تعليم و تربيت است . / در هر دو تصوير ، حضور دانش آموزان محسوس است كه به آموزش مشغول اند . تفاوت ها : تصوير نخست ، نظام مكتب خانه اي قديم را نشان مي دهد و دومي مدارس سبك جديد را . - در تصوير دوم ، نقش ابزارهاي كمك آموزشي آشكار است ولي در تصوير اول اين ابزارها نقشي ندارند . - در تصوير اول ، تنبيه بدني دانش آموز ،‌ رايج است ،‌ ولي در دومي چنين نيست . - در تصوير نخست ، شيوه ي نشستن دايره اي است اما در تصوير دوم ، دانش آموزان بر اساس نظم ميز و صندلي ها نشان داده شده اند و . . . . 6 – جانا ← جاني ،‌از جان ودل / دوما← دوم / سوما← سوم / تلفنا ← نلفني/ زبانا ← زباني/ تلگرافا ← تلگرافي باغات ← باغ ها / گرايشات ← گرايش ها خود آزمايي درس دوازدهم : ( گروه اسمي 1 ) صفحه 63 گروه اسمي هسته همين دو كتاب جغرافي كتاب سازمان ملي توسعه و پيشرفت اقتصادي سازمان يك گله گوسفند گوسفند خانه ي پدري خانه هر درخت ميوه دار درخت هر پنج دانش آموز دانش آموز عامل مهم ترقي نوجوانان عامل آهنگ هاي آسماني آهنگ همه كس كس 2 – مثال : نوع الف ) مي شود آن را جمع بست : نوع ها ، انواع ب ) ي نكره مي گيرد : نوعي پارچه پ ) آن و اين مي گيرد : اين نوع پارچه ت ) در جمله نقش مي پذيرد : اين نوع را مي پسنديد ؟ نوع پارچه را عوض كنيد . اسم : پارچه ها ، قيدها ، معرفه ها ، ديوارها ، ساختمان ها ، شعرها ، شعرا صفت : پيش تر ، پنجم ، تعجب آور ، اصلي و معرفه← دو واژه ي اخير در صورت صفت جانشين موصوف در حكم اسم است . فعل : گرفتند حرف : از پيش : ← مي تواند اسم،صفت و حتی حرف اضافه واقع شود . اسم : خياط پيش ( جلو) لباس را بريد . صفت : روز پيش به ديدن من آمد . حرف اضافه : پيش ما (در نظر ما ) اين کار پسنديده نيست . در جمله ی: پيش من نشسته بود ، پيش اسم مشترک با قيد است . همه ي صفت ها و فعل ها و حرف ها و…. در حال تعريف مي توانند در جايگاه اسم واقع شوند ؛ مثل : يک صفت است . با گرفتند جمله بسازيد . از را در جمله با کار ببريد . 3- مفرد جمع مفرد جمع مفرد جمع چشم چشم ها،چشمان عقاب عقاب ها دانشجو دانشجو ها، دانشجويان گربه گربه ها پلنگ پلنگ ها، پلنگان رياضی رياضيات سبزی سبزی ها بنده بنده ها، بندگان ميوه ميوه ها کتاب کتاب ها ، کتب زانو زانو ها، زانوان نکته نکته ها ،نکات خانم خانم ها ابرو ابرو ها، ابروان بانو بانو ها ، بانوان عضو عضو ها ، اعضا فرمايش فرمايش ها نور نور ها ، انوار بچه بچه ها آشنا آشنا ها ، آشنايان کافر کافر ها ، کافران، کفار 4- جمع مكسر واژه ها ر ابنويسيد : مفرد جمع مكسر مفرد جمع مكسر مفرد جمع مكسر زمان ازمنه شاهد شواهد،شهود كاسب كسبه قله قلل عمل اعمال نتيجه نتايج راي آرا دعا ادعيه مادّه مواد کافر کفّار 5- الف ) چهار راه را از دور ديدم . ب) دستمال را به دوستم دادم . پ) احمد خودكار را به من داد . ت ) بزرگان ما دانش را گرامي داشته اند . ث ) پرويز چند ماهي كپور صيد كرده بود . ج) كتابخانه ي شهر را دور زديم . 6- اسم هاي ساده :كاروان، شتر ،زرافه،كلاغ، چنار ،پلكان ،زيره ،هوش ،جو ،نرده اسم هاي مشتق : ،‌ آويزه ،‌ زاغچه ،‌ لبه ،جوشش، پاسبان ،گريه اسم هاي مركب : قافله سالار ، آبدوغ خيار ، شتر گاو پلنگ 7 – خاص وعام بودن اسم هاي زير را مشخص كنيد : اسم عام يا خاص عـلــت آتش هوا افتخار پول برنج قاسم قاسم آباد هلاك سلامت بره سنگ چاره زهره شمع سوسن سوسن شهاب شهاب بهرام مريخ انگيزه عام عام عام عام عام خاص خاص عام عام عام عام عام خاص عام عام خاص عام خاص خاص خاص عام آتش ها ،‌آ تشي بزرگ ( اسم شخص باشد خاص است ) هوايي خوب افتخارات ،‌افتخاري بي نظير ، ( اگر اسم شخص باشد خاص است ) پول ها ،‌ پولي هنگفت برنج ها ، برنجي خوش پخت جمع بسته نمي شود و ي نكره نمي گيرد . جمع بسته نمي شود و ي نكره نمي گيرد . اسم معني است وقائم به ذات نيست . اسم معني است و قائم به ذات نيست . بره ها ، بره اي سنگ ها ، ‌سنگي چاره ها ، چاره اي جمع بسته نمي شود و« ي» نكره نمي گيرد . (چه اسم انسان باشد چه اسم سياره ) شمع ها ، شمعي روشن اسم گلي است ، سوسن ها ،‌ سوسني را در گلدان كاشتم . اسم انسان ، جمع بسته نمي شود و «ي» نكره نمي گيرد . سنگ آسماني ، شهاب ها ، شهابي اسم انسان ، جمع بسته نمي شود و«ي» نكره نمي گيرد . چه اسم سياره باشد ، چه اسم انسان ، جمع بسته نمي شود و« ي» نكره نمي گيرد . جمع بسته نمي شود و « ي» نكره نمي گيرد . انگيزه ها ، انگيزه اي اسم هاي عام : الف ) جمع بسته مي شوند ب) «ي» نكره مي گيرند ج) برهمه ي افراد طبقه خود دلالت مي كنند برعكس اسم هاي خاص . 8 – تكليف دانش آموزي است . خود آزمايي درس چهاردهم ( توصيف ) صفحه 73 1 – تكليف دانش آموزي است . 2 – توصيف گرماي طاقت فرساي يك روز تابستاني در نوشته ي نخست ( بهار گذشته دو سال بود . . .) ، فضايي طبيعي وصف شده است كه با جانواران و انسان دشمني دارد . نويسنده با شرح تأثيـر گرما در خـاك ( ترك مي خورد و از هم مي پاشد ) ، در جـانـوران ( حيوان ها واقعا ديوانه مي شدند ) و در انسـان ( احساس مي كردي چشم هايت مي خواهند از حدقه بيرون بپرند ) و هم چنين با تعبيرهاي كنايي قوي ( درست در جهنم باز شده بود ) ، داغي تنور آساي هوا را چنان به وصف در آورده است كه خواننده آن را حس مي كند . توصيف صحنه اي از زندگي عشايري در دامن كوهساران و دراوايل بهار درنوشته ي دوم نويسنده براي برانگيختن احساسات و عواطف نسبت به سنت هاي گذشته و توجه دادن به آبشخورهاي نخستين فرهنگي وملي و تشويق خواننده به بازگشت ورويكرد به خواستگاه ، به توصيف هايي د ل انگيز از محيط روستا دست زده است ؛ ( بوي شبدر دوچين يا صداي بلدرچين يك دم قطع نمي شود ) و سرانجام ،‌عواطف انسان دوستانه ي او را تحريك مي كند ومي نويسد :‌ « بيا تا هوا ترو تازه است و مادر چشم به راه توست » خلاصه اين كه نويسنده براي اثر بخشي بيش تر ،‌ از توصيف زيبايي ها و مناظر طبيعت بهره مي گيرد . 3 – احرار ← حـر ، قلاع ← قلعه ، قرا ← قريه ( قاري مفرد كلمه ي « قرّا » است ) ، ادلـه← دليـــــل ،‌ نسخ ← نسخه ،‌ فلاسفه← فيلسوف ،‌ تجار← تاجر ،‌ مكاتيب ← مكتوب ،‌ مكاتب ← مكتــب ،‌ رعايا ← رعيت ،‌ نواحي ← ناحيه ، معاني ← معني ،‌ اجانـب ← اجنبـي ، اشيــا ← شـــي ء 4 – استيفا از كار← استعفا از كار ،‌ خورده فروشي ← خرده فروشي ،‌ تمريادبــود ← تمبــر يادبـــــود روغن مايه ← روغن مايع . خود آزمايي درس پانزدهم : ( زبان شناسي چيست ؟( 1 ) صفحه 77 1- زبان شناسي مثل همه ي علوم ديگر – از روش هاي رايج در تحقيقات علمي ( مشاهده ، تجربه ،‌آزمايش و فرضيه سازي ) استفاده مي كند . 2- زبان شناسان براي حل مشكل دگرگوني زبان ،‌ عامل « زمان » را كه موجب تحول وتغيير در زمان مي شود ،‌كنار مي گذارند و مطالعه ي تغيير و تحول زبان را به شاخه اي ديگر از زبان شناسي - به نام زبان شناسي تاريخي – مي سپارند . 3- مطالعه و تحقيق در يكي از گويش هاي مختلف جغرافيايي ،‌ اجتماعي و . . . 4- باران ملايمی، نم نم مي باريد ، به طوري كه زمين را اندکی خيس مي كرد . - از اين منطقه ، انواع خرما به دست مي آيد(به عمل می آيد) و در آن حيوانات بسيار گوناگوني زندگي مي كنند . - بعد يوسف را به سرآن چاه بردند و لباس او را بيرون آوردند وبه كمرش طنابي بستند . - وقتي به شهر بصره رسيديم ، به علت فقر ودرماندگي به ديوانه ها شبيه بوديم و مدت سه ماه بود كه موی خود را کوتاه نكرده بوديم . 5 – بارانكي : مفرد ،‌ نكره ،‌عام ،‌مشتق / زمين : مفرد ،‌ جنس ،‌ عام ،‌ ساده خرما : مفرد ،‌جنس ،‌ عام ،‌ساده / يوسف : مفرد ، شناس ، خاص ،‌ ساده زمين : مفرد ،‌ جنس ،‌ عام ، ساده / بصره : مفرد ،‌ شناس ،‌ خاص ، ساده برهنگي : مفرد ،‌ جنس ،‌ عام ،‌ مشتق / ديوانگان : جمع ،‌ جنس ،‌عام ،‌ ساده 6 - در خط نسخ حروف وكلمات ،زاويه دار و يك نواخت است و حرف ها در كنار هم چيده مي شوند ،‌در حالي كه حروف و كلمات در خط تحريري منحني ومتعادل اند . حرف ها با يك ديگر تناسب و تقارن دارند و بعضي حروف روي هم قرار مي گيرند . در اين خط به جاي زاويه ي حروف از قوس استفاده مي شود و حروف دندانه داركشيده نوشته مي شوند . به همين دليل ،‌خط تحريري نسبت به خط نسخ سريع تر نوشته مي شود و در زندگي كاربرد بيش تري دارد . البته هر دو خط جنبه ي كاربردي معمولي دارند و خط هاي هنري نيستند اما خط نسخ چون حروف را واضح و بر جسته نشان مي دهد ، براي آموزش و چاپ آثار مناسب تر است . خط تحريري ، خط معيار به حساب مي آيد . خود آزمايي درس شانزدهم : ( گروه اسمي 2 ) صفحه 81 و 82 1- كودك : همان كودك ،‌ هيچ كودكي ، يك كودك ، دومين كودك ،‌ كوچك ترين كودك ، كدام كودك ؟ چه كودكي ؟عجب كودكي ! كـار : آن كار ،‌هر كار ،‌ هزار كار ، آخرين كار ، سخت ترين كار ،‌چند كار ؟‌ عجب كاري ! نتيجه : اين نتيجه ، فلان نتيجه ، يك نتيجه ، دومين نتيجه ، عالي ترين نتيجه ،‌ كدام نتيجه ؟ چه نتيجه اي ! داستان : همين داستان ، چند داستان ،‌ چهار داستان ،‌ اولين داستان ،‌ جذاب ترين داستان ،‌ چند داستان ؟ عجب داستاني ! 2 – صفت شمارشي سه ايالت اسلامي / صفت شمارشي پنج شهر مهم / صفت اشاره اين نتيجه صفت اشاره اين منظور / صفت عالي بزرگ ترين روزنامه ي اجتماعي زمان خود / صفت اشاره آن چند روز اختفاي خود /صفت عالي كوبنده ترين مقاله ها / صفت اشاره اين شهامت /صفت مبهم هيچ كس/ صفت تعجبي چه روزهاي سختي / صفت اشاره آ ن روزها / صفت مبهم هيچ فرد يا گروهي /صفت مبهم چند گروه و دسته / صفت پرسشي كدام طرز تفكر / صفت اشاره آن سخت گيري آغاز كار / صفت مبهم هر دو / صفت شمارشي يك نكته تذکر: نوک پيکان در نمودار پيکانی از وابسته به طرف هسته رسم می شود ! مثلاً در گروه اسمی : آن چند روز ، روز هسته است و بنابراين ابتدا نوک پيکان از چند (صفت مبهم) به طرف روز و سپس پيکان ديگری از زير آن (صفت اشاره) به طرف ميان پيکان چند روز رسم می کنيم . 3 – شايد حيوانات بتوانند زبان يكديگر را بفهمند و از طريق صداهايي كه ايجاد مي كنند ، با هم ارتباط برقرار نمايند . بارها شاهد بوده ايم كه دو گربه وقتي كه به هم مي رسند ، صداهايي را رد و بدل مي كنند ، از كجا معلوم است كه اين صداها نظام مند نباشد و زبان خاصي به حساب نيايد . اما تا آنجا كه دانش بشري دريافته تا كنون، نشانه هايي از وجود زباني نظام مند در ميان حيوانات ديده نشده است ؛ يعني ، اگر چه حيوانات صداهايي را با هم رد و بدل مي كنند اما در اين صداها ويژگي هاي زبان انساني مانند دوساختي بودن ، نابجايي و زايايي – وجود ندارد . از طرف ديگر زبان انسان در زمان هاي مختلف دگرگون مي شود وتغيير مي كند اما زبان حيوان دگرگوني نمي پذيرد. 4- جواهر ← جواهرات / ارباب ← اربابان / حور ← حوريان / مراسم ← مراسم ها خودآزمايي درس هفدهم ( ساده نويسي ) صفحه 88 و 89 1 – يكي از بهترين و مؤثرترين وسايل كسب مهارت در انواع نوشتن ، خواندن ،اين است كه مطالب گوناگون علمي ، ادبي وهنري را بخوانيم و نيز از خواندن مطالب فلسفي وديني آموزنده و آگاهي دهنده دريغ نورزيم تا بتوانيم از اين گونه مطالب در مواقع گوناگون استفاده كنيم . - هنگام مطالعه بايدمطالب مورد نظر را به دقت بررسي كنيم ومورد تجزيه وتحليل قرار دهيم ، همچنين نكات مهم را يادداشت وگرد آوري نماييم . 2- به لطف خداوند ، سال ها به مطالعه و پژوهش در مثنوي معنوي مولوي سرگرم بودم . در اين راه بارها به دشواري ها و پيچيدگي هايي برخورد نمودم و از طريق مراجعه به شرح و تفسيرهاي گوناگون ، برخي از آن مشكلات حل شد و بعضي هم چنان باقي ماند . 3- مستعمل : كهنه ، فرسوده / علي هذا : از اين رو ، بنابراين(معين)،لاجرم،ازيرا(دهخدا) / كانديدا : نامزد ، داوطلب من غير مستقيم : غير مستقيم / علي كل حال :به هر صورت . در(به) هر حال / در مقطع كنوني :اكنون ، در حال حاضر . 4 – (پاسخ زير بازگردانی اين داستان است و با شاخ و برگ دادن و توصيف مناظروجزئيات می توان نوشته را باز نويسی کرد.) درزمان حضرت عيسي (ع) سه مرد هم سفربودند . در راهي به گنجي رسيدند . تصميم گرفتند يكي را به شهر بفرستند تا غذايي تهيه كند. يكي از آنان به شهر رفت وغذايي خريد . با خود گفت : زهري در غذا بريزم تا ايشان بخورند وبميرند وگنج براي من بماند. آن دو مرد ديگر هم بايك ديگر قرار گذاشتند چون رفيقشان برگشت و غذا را آورد او را بكشند تا گنج به ايشان برسد . چون آن مرد برگشت و غذاي زهر آلود را آورد ، اورا كشتند . آن گاه غذا را خوردند و هر دو مردند . حضرت عيسي (ع) با حواريان از آن جا مي گذشت . گفت : نگاه كنيد كه چگونه اين سه مرد به خاطر حرص وطمع كشته شده وهر سه از گنج باز مانده اند . واين ماجرا براي كساني كه به دنيا و مال ومنال آن دل بسته اند درس عبرت است . 5 – سهراب سرباز ارشد اردوگاه بود . / - بو علي سينا را مي توان اعلم حكيمان ايران دانست . - نزد خداوند كسي افضل است كه ايمان قوي تر داشته باشد . 6 – چند نامه براي دوستم فرستادم . چند كتاب مفيد خريدم . ( صفت مبهم ) تا كنون به چند شهر مسافرت كردي؟ / چند دانش آموز در آزمون شركت كردند ؟( صفت پرسشي ) 7 – فلان باغ را خريدم ،‌عجب منظره ي زيبايي دارد !،‌ شما بايد همه شب مطالعه كنيد . هيچ كتابي را بي مطالعه رها نكردم . هر كاري رابا نام خداوند آغاز مي كنيم . خود آزمايي درس هجدهم ( گروه اسمي 3 ) صفحه 94 1- اين چهار دانش آموز زرنگ وابسته ي پيشين(1) وابسته ي پيشين (2) هسته وابسته ي پسين صفت اشاره صفت شمارشي اسم صفت بياني (عادي ) اين چهار دانش آموز ــ زرنگ كـــدام كتـاب تــاريخ ؟ وابسته ي پيشين هسته وابسته ي پسين صفت پرسشي اسم مضاف اليه كـدام كتاب ــ تاريخ همين دو رودخانه ييلاقي وابسته ي پيشين (1) وابسته پيشين (2) هسته وابسته ي پسين صفت اشاره صفت شمارشي اسم صفت بياني ( نسبي ) همين دو خانه ي ــ ييلاقي هر هفت روز هفته وابسته ي پيشين (1) وابسته پيشين(2) هسته وابسته ي پسين صفت مبهم صفت شمارشي اسم مضاف اليه هــر هفت روز ــ هفته 2 - گروه اسمي گروه اسمي وابسته وابسته هسته هستـــه وابسته وابسته صفت اشاره صفت شمارشي اسم اســم صفت مضاف اليه آن دو پرنده فيلم ــِ تماشايي ــِ ديشب همين پنج نفر كتابخانه ي ــِ بزرگ ــِ شهر اين چهار كتاب دانش آموز ــِ زرنگ ــِ مدرسه 3 – از بين كلمه هاي ذكر شده ، تنها دو كلمه صفت بياني نيستند : 1ـ پنجم : صفت شمارشي ترتيبي (2) .2- ديگر: صفت مبهم . حقّ گرفتني ،‌ فرد هوشمند ،‌ سخن سنجيده ،‌ نكته ي جالب ، پند اخلاقي ،‌ انسان دانا ،‌ كار خوب ،‌ فرد كوشا ، محصل مؤدب ، آفتاب طلايي ،‌ گل زيبا ،‌ بند گسسته ، شخص زيرك ،‌ كتاب تاريخي 4 – فعل بن مضارع صفت فاعلي: الف ب پ رفت رو رونده روا روان خورد خور خورنده 1 ---- ---- گرفته است گير گيرنده گيرا 2 ---- مي دود دو دونده ---- دوان3 سوخت سوز سوزنده ---- سوزان 4 داشت دار دارنده دارا 5 ---- مي دانند دان داننده دانا 6 ---- گريست گري گرينده* ---- گريان گذشت گذر گذرنده گذرا گذران 1 –خوران کاربرد ندارد،در واژه ی شيرينی خوران «ان»پسوند اسم مصدر است نه نشانه ی صفت فاعلی. 2- گيران کاربرد ندارد و در واژه ای چون باج گيران «ان» پسوند جمع است و در منطقه ی باج گيران «ان» پسوند مکان است . 3- «دوا»صفت فاعلی از «دو»نيست بلکه واژه ای بسيط به معنای دارو است . 4-«سوزا»کاربرد ندارد . 5- «داران » کاربرد ندارد و در واژه ای چون مال داران ، «ان» پسوند جمع است . 6- «دانان» کاربد ندارد و در واژه ای چون حکمت دانان «ان»پسوند جمع است . * «گرينده» چندان رايج و معمول نيست . ---------------------------------------------------------------- 5 – تكليف دانش آموزان مي باشد . 6 - شهر : شهر شلوغ ، شهر تهران / دريا : درياي بي انتها ،‌ درياي عمان / سيني : سيني مسي ،‌ سيني چاي / - انشا : انشاي توصيفي ،‌ انشاي دانش آموزان . خود آزمايي درس نوزدهم ( خاطره نويسي ، يادداشت روزانه ) صفحه 99 1- فعاليت دانش آموزان است . 2- تكليف دانش آموزان است . 3- فعاليت دانش آموزان است . 4- فعاليت دانش آموزان است . گروه اسمي (1) گروه اسمي (2) وابسته هسته وابسته هسته وابسته وابسته صفت مبهم اسم صفت بياني اسم نشانه ي نكره صفت بياني فلان شاعر توانا گل ي زيبا چند فيلم ديدني جنگل ي ديدني هر سخن نيك كتاب ي مفيد خود آزمايي درس بيستم ( ضمير ) صفحه 103 1- كتاب هاي شما را به امانت برده ام ← كتاب ها يتان را به امانت برده ام . - برادر ايشان آمده بود و سراغ شما را مي گرفت← برادر شان آمده بود و سراغتان را مي گرفت . - خياط هنوز لباسش را حاضر نكرده است ← خياط هنوز لباس او را حاضر نكرده است . - به خوابي عميق فرو رفته بود ،‌چنان كه هر چه او را صدا مي زدند .‌جواب نمي داد . ← به خوابي عميق فرو رفته بود ؛ چنان كه هر چه صدايش مي زدند ،‌جواب نمي داد . - نگاهتان مي كردند ← به شما نگاه مي كردند / شما را نگاه مي كردند . - خودت هم او را ديدي ؟ ← خود تو هم ديديش ؟‌ - اگر او را ببيني ،‌ مي شناسي ؟ ← اگر ببينيش ، مي شناسي . - داستاني را كه خوانده بود .‌براي ما تعريف كرد . ← داستاني را كه خوانده بود ،‌برايمان تعريف كرد . 2- ايشان :مرجع ايرانيان/آن ها: مرجع ايرانيان / او: مرجع رستم / ــَ ش دربزرگش : مرجع رستم / آن ها : مرجع گرزوكمند ونيزه / ــَ ش در نهيبش : مرجع كشاني (اشكبوس) / ــَ ت در هماوردت : مرجع كشاني (اشكبوس ) / وي : مرجع رستم / م در نامم : مرجع رستم / م در مادرم : مرجع رستم / م در نامم : مرجع رستم / تو : مرجع اشكبوس 3 - پدر هر شب كه به خانه بر مي گردد ،‌از كارش صحبت مي كند . ← پدر هر شب كه به خانه بر مي گردد ،‌ از كار خود صحبت مي كند . - نبايد به هر ناملايمي از دوستان خود برنجيد . ← نبايد به هر ناملايمي از دوستانتان برنجيد . - خودش اين مطلب را به شما گفته است . ← او اين مطلب را به خودتان گفته است . - حرف آخرتان را بگوييد . ← حرف آخر خود يا خودتان را بگوييد . - كارتان را كه تمام كرديد ،‌ به دوستانتان هم سري بزنيد. ←كار خود يا خودتان را كه تمام كرديد به دوستان خود ياخودتان هم سري بزنيد . - آيا اين كتاب خودش بود ؟‌ ← آيا اين كتاب او بود ؟‌ 4 – تكليف دانش آموزان است . 5 – آيا چگونه به مدرسه مي روي ؟ ← چگونه به مدرسه مي روي ؟ يا آيا به مدرسه می روی ؟ آيا كي براي اردو آماده شويم ؟ ←كي براي اردو آماده شويم ؟ چه كسي آيا به كمكش مي شتابد ؟‌ ← چه كسي به كمكش مي شتابد ؟ خود آزمايي درس بيست ودوم ( نامه نگاري (1) ).صفحه 116 و 117 1- فعاليت دانش آموزان است . 2- فعاليت دانش آموزي است . 3 – الف ) اين نامه تاريخ ندارد .نويسنده نام و نشاني خود را نيز در آن ذكر نكرده است . موضوع نامه مشخص نشده است . عنوان نامه بايد پيش از كلمه ي احترام باشد .پايان نامه اسم وامضا ندارد . ب )‌ اين نامه تاريخ و موضوع ندارد . لحن آن هم از ادب واحترام به دور است (لحن آمرانه است ) . اين طور به نظر مي رسد كه نويسنده ،‌ به زير دست خود نامه نوشته است . آغاز و پايان نامه نيز محترمانه نيست . محل امضا كلمه ي تشكر آميز ندارد . 4 – الف ) اين كتاب را امروز خريديد ؟ ← اين را امروز خريديد ؟ ( تبديل صفت به ضمير ) ب) نثر كدام كتاب ساده تر بود ؟ ← نثر كدام ساده تر بود ؟‌ ( تبديل صفت به ضمير ) پ ) چه مي خوانيد ؟← چه مطلبي را مي خوانيد ؟ ( تبديل ضمير به صفت ) ت) ارزش کدام را بيشتر می دانيد ؟ شعر عارفانه يا عاشقانه را ؟ ← ارزش کدام شعر را بيشتر می دانيد ؟ شعر عارفانه ياعاشقانه را ؟ ث ) كتاب را چند خريديد ؟ ← كتاب را چند ريال خريديد ؟ ( تبديل ضمير به صفت ) ج ) آن كه به تو سلام كرد ، برادرم بود . ←آن شخصي كه به تو سلام كرد ،‌ برادرم بود . ( تبديل ضمير به صفت ) خود آزمايي درس بيست وسوم ( گروه قيدي ) صفحه 120 1- آن شب اصلا از حرف هاي او سر در نياوردم . قيدها : 1- آن شب ( قيد بي نشانه ،‌مشترك با اسم ) 2 - اصلا ( قيد نشانه دار ،‌ تنوين دار )  حرف هاي آن روز پدر ،‌كاملابه مجيد قوت قلب داده بود. كاملا ( قيد نشانه دار ، تنوين دار )  قرار بود همان روز صبح ،‌مجيد با اتوبوس به تهران برود . الف) همان روز صبح ( قيد بي نشانه ،‌مشترك با اسم ) ب) با اتوبوس (قيد نشانه دار ، داراي حرف اضافه «متمم قيدي») پ) به تهران ( قيد نشانه دار ، داراي حرف اضافه «متمم قيدي» ) همه ي مشق ها را با دقت كاقي نوشته بود . با دقت كافي : ( قيد نشانه دار ،‌داراي حرف اضافه « متمم قيدي » )  همه جا را به سرعت گشتيم ؛‌از هر كسي سراغ كتاب را گرفتيم ؛ متأسفانه نتوانستيم پيدايش كنيم ؛ هر جا كه مي رفتيم، كتاب فروش مي گفت : « تاهمين يكي دو ساعت پيش داشتيم .» با ناراحتي به خانه برگشتيم . الف ) به سرعت : قيد نشانه دار ،‌ پيشوندي ب) متأسفانه : قيد بي نشانه ،‌ مشترك با صفت پ ) هر جا : قيد بي نشانه ،‌مشترك با اسم / هم چنين مي توانيم بگوييم كه در اصل « به هر جا ، بوده است » ( متمم قيدي ) ت ) تا همين يكي دو ساعت پيش : قيد نشانه دار ،‌متمم قيدي . ث ) با ناراحتي : قيد نشانه دار ،‌پيشوندي . ج )به خانه : قيد نشانه دار ،‌ متمم قيدي . 2-دو روز قبل : دو روز قبل به ديدار او رفتم / خيلي خوب : او خيلي خوب فوتبال بازي مي كرد . همين جا :‌ قرار است همين جا مدرسه اي بسازند / دلاورانه : آن ها دلاورانه با دشمن جنگيدند . سريع : پروين سريع كتاب هايش را برداشت . / ديروز ظهر : سعيـد : ديروز ظهر سعيد را ديدم . يك ساعت بعد : يك ساعت بعد نظرش تغيير كرد . نکته : قيد های مختص دو گونه هستند:1-نشانه دار مثل اصلاً،يقيناً،کاملاًو...2-بی نشانه مثل هرگز،هميشه،ناگهان و ... 3 - به نام خدا جناب آقاي احمدي ،‌دبير محترم زبان و ادبيات فارسي دانش آموزان سال اول دبيرستان دكتر شريعتي جلسه ي پرسش وپاسخ درسي را روز يكشنبه 5/9/80 ساعت4 تدارك ديده اند . از شما استاد گرامي استدعا داريم ،‌در صورت امكان با شركت در اين جلسه ما را از وجود خود بهره مند سازيد . با سپاس ، دانش آموزان سال اول دبيرستان دكتر شريعتي 4- 15/7/80 باسمه تعالي تقاضاي اشتراك مجله ي رشد جوان سردبير محترم مجله ي رشد جوان با سلام و احترام اين جانب مليکا حسابی ، دانش آموز سال اول دبيرستان دكتر حسابي شهرستان شيراز تقاضاي اشتراك آن مجله ي ارزشمند را دارم . لذا خواهشمندم در مورد در خواست اين جانب اقدام لازم به عمل آيد . ضمنا فر م تكميل شده ي اشتراك و فيش بانكي ضميمه ي درخواست است . با تشكر : مليکا حسابی 5- شكل مكتوب شكل ملفوظ نيايش سيني ديانت پياز ديار نييايش/niyayes ---- يک «ی» بيشتر تلفظ می شود. سيني /sini----تفاوتی ندارد. دييانت diyanat/---- يک «ی» بيشتر تلفظ می شود. پيياز /piyaz---- يک «ی» بيشتر تلفظ می شود. دييار /diyar---- يک «ی» بيشتر تلفظ می شود. خود آزمايي درس بيست وچهارم ( زبان سناسي چيست ؟ 2 ) صفحه 125 1- مطالعه ي صداهاي زبان و قواعد تركيب آن ها به منظور ايجاد ساخت هاي آوايي زبان را « واج شناسي » گويند . 2- ‌بخش صرف به بررسي وطبقه بندي تكواژها و چگونگي ساخت واژه ها ( مشتق ، مركب وساده ) مي پردازد . در بخـش نحو ،‌شـيوه ي تركيـب انواع كلمات تا سطــح گروه يا جمـله مطرح مي شـود و آن گاه گروه ها به گروه هاي اسـمي ،‌ فـعلي و حرف اضافه اي(قيدی) و جمله ها به انواع ساده ،‌مركب ،‌ شرطي ، امري و بياني تقسيم مي گردند . 3- در اين سطح ، معناي انواع تكواژها ، كلمه ها ،‌گروه ها و جمله ها وروابط معنايي آن ها بررسي مي شود . در معنا شناسي از يك طرف معناي تكواژها ،‌ واژه ها و جمله ها و . .. توصيف مي گردد .از طرف ديگر، حوزه ي معنايي كلمه ها مشخص مي شود . 4- كتاب ومدرسه : تضمن ( شمول معنايي ) ؛ كتاب از لوازم مدرسه است . ورزش و فوتبال :‌تضمن ( شمول معنايي ) ؛ ورزش شامل فوتبال نيز هست . هست و نيست :‌تضاد ؛ دو كلمه ي متضادند . خانه و منزل :‌ مترادف ؛ تا حدودي هم معني اند . 5- قيدها نوع قيدها نوع از بينوايي در فصل زمستان يكتا در اين حين از كوهستان نشانه دار ، متمم قيدي نشانه دار ، متمم قيدي بدون نشانه ،‌ مشترك با صفت نشانه دار ،‌ متمم قيدي نشانه دار ،‌ متمم قيدي در آب اينک1 در جوي از غايت احتياج و سرما تيز2 در وی نشانه دار ، متمم قيدي بی نشانه مشترک با اسم نشانه دار، متمم قيدي نشانه دار ،‌متمم قيدي بی نشانه مشترک با صفت نشانه دار، متمم قيدي 1- اينک ضمير اشاره : مصغر اين است که اشارت به قريب و نزديک باشد . اين است . ( فرهنگ معين ) : بدو گفت اينک سر دشمنت/که او بد سگاليده بُد بر تنت .به معنی اکنون قيد است. 2- تيز : سريع (قيد است.) در صورتی که تيز چنگال را ترکيب وصفی مقلوب بدانيم ، تيز صفت خواهد بود : چنگالِ تيز ----------------------------------------------------------- 6-  اگر له او چيزي نمي گوييد ، لااقل عليه او حرفي نزنيد .  شاهد نه له متهم چيزي مي گفت نه عليه او . خود آزمايي درس بيست وپنجم ( نامه نگاري (2)) صفحه 131 1- تكليف دانش آموزان است . 2- تكليف دانش آموزان است . 3- واج : عبارت است از كوچك ترين و احد صوتي زبان كه سبب تمايز معنايي مي شود . واج جنبه ي ملفوظ و گفتاري زبان است . حرف : كوچك ترين واحد نوشتاري زبان است كه شكل مكتوب دارد ؛‌بنابراين ،‌ حرف ،‌گونه ي نوشتاري واج يا صداست ، به بيان ديگر ،‌ حرف به اعتبار خط است ، و جنبه ي نوشتاري دارد ولي واج به اعتبار زبان و صوت آن است . يك واج الزاما معادل يك حرف نيست ؛ مثلا واج / z / در زبان نوشتاري فارسي به شكل هاي زير مي نويسند .يعني نماينده ي چند حرف زير است : ث واج / z / ز واج /s / س ض ص 4- بازرس ، نتيجه ی تحقيقاتی را که انجام گرفته است ، به اطلاع حضار رسانيد . - من نيز ضرب المثلی را که دوستم به کار برده بود ، در نوشته ام به کار بردم . خود آزمايي درس بيست وهفتم ( نقش نما ) صفحه 139 1- اگر : پيوند وابسته ساز / كه : پيوند وابسته ساز / يا :‌ پيوند همپايه ساز / و : پيوند همپايه ساز اما : پيوند همپايه ساز / در صورتي كه : پيوند وابسته ساز / با آن كه : پيوند وابسته ساز 3- اولين روزي كه به (برای ) ديدن دوستم رفتم ، او را در مزرعه سرگرم كار ديدم . فردوسي سي سال از عمر گران بهاي خود را صرف سرودن شاهنامه كرد . علامه دهخدا امثال وحكم فارسي را در چهار جلد نوشت . نهاد ،كلمه يا گروهي از كلمات است كه درباره ي آ ن خبر مي دهيم . 3-ايران ،اي ايران ، هميشه آزاد و آباد باش . ايرا ن = منادا مردم ايران، صميمي ومهربان اند ايران = مضاف اليه او پس از سال ها به ايران بازگشت . ايران = متمم ايران را آباد كنيم . ايران= مفعول فردوسي ،اي فردوسي ، هميشه تو را دوست خواهيم داشت . فردوسي = منادا شاهنامه ي فردوسي يكي از افتخارات ادبيات فارسي است . فردوسي = مضاف اليه ايستادگي را بايد از فردوسي آموخت . فردوسي = متمم جوانان ما بايد فردوسي را خوب بشناسند . فردوسي = مفعول ادبيات ، اي ادبيات ،تو آيينه ی تمام نمای فرهنگ ما هستی . ادبيات= منادا درس ادبيات فارسي را جدّي تر بگيريم . ادبيات = مضاف اليه دلم براي ادبيات مي تپد . ادبيات = متمم ادبيات ارزشمند كشور خود را بهتر بشناسيم . ادبيات = مفعول 4- نمونه ي يك آغاز : « هر چند مشغله هاي زندگي فرصتي باقي نگذاشته است اما لحظاتي به فكر دوستي قديمي چون تو بودن ،‌ موجب نشاط روح من مي شود . » يا« مدتي است كه از دوري تو ناراحتم وهميشه در فكر توهستم . اندوه دلم جز با نوشــتن نامه درمان نمي پذيرد . چند روزي بيشتر نيست كه از تو جدا شده ام اما دوري تو مرا مي آزارد .» نمونه ي يك پايان : « حرف زياد است ومجال نامه محدود ؛ بهتر است كلام را كوتاه كنم و در انتظار فرصتي بمانم كه بتوانيم يك ديگر را ببينيم و مفصل صحبت كنيم . »يا «دوست دارم بيشتر بنويسم وبيشتر با تو درد دل كنم اما چه كنم كه قلم را ياراي اين همراهي وزمان را مجال اين قلم نيست . تو را به خدا مي سپارم .» خود آزمايي درس بيست وهشتم ( خلاصه نويسي ) صفحه 149 1- الف ) مشورت با خردمندان در واقع شريك شدن در انديشه ي آن ها ست . يا هركه دركارهاي بزرگ با خردمندان مشورت كند درواقع شريك عقل آن ها مي شود . ب ) زياد خواندن ، نشان دانشمندي نيست ، بلكه راه وروش صحيح دانستن مهم است . يا دانشمند واقعی کسی نيست که زياد کتاب خوانده و از همه بيشتر معلومات داشته باشد بلکه کسی است که در تحصيل علم و ادب با شيوه ای درست قدم بردارد و آن را صحيح به کار ببرد . پ ) خرد سبب هدايت انسان مي شود و جاهلان خود را از اين نعمت بي بهره ساخته اند ./خرد چراغي راهنما در راه زندگي انسان است ، بي خردان ازاين چراغ بي بهره هستند . 2- تكليف شب دانش آموز است ، كه مي توانند از منابع زير كمك بگيرند : 1- هفت پيكر نظامي 2- داستان هاي دل انگيز ادبيات فارسي ؛ زهرا كيا ( خانلري ) 3- قصه هاي خوب براي بچه هاي خوب ؛

هیچ نظری موجود نیست:

نظرشمابه این وبلاگ